Counters

Tuesday, August 17, 2010

آزادی در دین

از شر شیطان رانده شده به خدا پناه می برم
بنام خدا بخشنده مهربان

درود بر شما
رمضان مبارک

آزادی در دین

خدای قادر متعال از زمانی که انسان را آفرید ، او را آزاد آفرید. آزادی بهترین هدیه ای است که یک انسان می تواند داشته باشد. به همین خاطر خدای متعال می فرماید که "لا اکراه فی الدین" . یعنی در دین اجباری وجود ندارد. خدا دو راهی را نشان انسان داده است (اما شاکرا و اما کفورا) . حال نوبت انسان است که بخواهد کدامین را انتخاب کند. در انتخاب هیچگونه اجباری نیست. اما متاسفانه در میان مسلمانان این مورد به یک معضل تبدیل شده است. به اسم امر به معروف و نهی از منکر ، روزه گرفتن را به دیگران اجبار می کنند. کارمندان را مجبور می کنند که حتما چادر بپوشند ، آنان را مجبور می کنند که آستین کوتاه نپوشند. نماز نمایشی برگزار می کنند و ... بد تر از همه اینکه تمام این اعمال به اسم اسلام انجام می پذیرد. اجبار در دین نتیجه عکس می دهد. فهمیدن این مورد خیلی مشکل نیست. آیا نماز زورکی نفس شما را تزکیه می دهد یا نمازی که با دلخواه و بدون اجبار آن را به جا می آورید؟ وقتی که موقعیت یک کارمند براساس نماز خواندن او تعیین میشود ، یعنی اینکه نماز به نان ربط داده می شود و این خود نوعی اجبار است. این تاکتیک غیر اسلامی ضررهای زیادی به بار می آورد. از جمله این که نماز را از چشم همه می اندازد. دوم اینکه مفهوم اصلی دین از بین می رود. قبول دین اجباری تاثیری در روح و روان آدمی ندارد. هدف از دین تزکیه نفس است. مهمترین عامل در تزکیه نفس این است که اعمال عبادی با دلخواه و تصمیم فرد انجام پذیرد. یعنی فرد باید بدون هیچگونه دلهره ای بتواند انتخاب کند. بدون تاثیر دادن نان و مقام شغلی در آن. در این حالت است روح فرد تزکیه پیدا می کند و می تواند نفس را تزکیه دهد. اما در صورتی که نماز به نان و مقام ربط داده شود ، در این حالت کوچکترین تاثیری در تزکیه نفس ندارد. و می شود پهلوان پنبه! به همین خاطر است که در حال حاضر در جامعه ما نماز معیار درستی برای تشخیص خوب و بد نیست. در عوض نمازی که به نان و مقام ربط داده شود ، فرد با سر به چاه ریاکاری و دین فروشی سقوط می کند. زن فرعون در دربار فرعون خدا پرست است و از خدا تقاضای کمک می کند و نماز ارتباطی برای خدا به جا می آورد . اما تعداد زیادی از افراد جامعه ما نماز ارتباطی را برای تثبیت شغل خویش به جا می آورند. آیا این دو فرد ، این دو نماز ، این دو ارتباط یکسانند؟ یکی از نزدیکان و اقوام فرعون جرات می کند و مردم را به راه راست دعوت می کند و از جان خود نمی ترسد ، اما یکی دیگر مردم را به دین درباری دعوت می کند ، آیا این دو یکسانند. هر دو دعوت می کنند ، اما آیا این دو دعوت یکسانند ، آیا به مقدار مساوی پاداش می گیرند؟ اسلام یعنی دین صلح و آشتی. صلح و آشتی با همه . با خود ، با همسایه ، با همکار ، با همسر ، با فرزندان ، با جامعه و با ملل دیگر. پیامبر محمد کسی را به زور مسلمان نکرد. شما حتی یک آیه هم نمی توانید پیدا کنید که پیامبر به زور کسی را به پذیرش اسلام وادار کرده باشد. تمام جنگهایی هم که در زمان او پیش آمد ، فقط برای دفاع از خود بوده است زیرا مشرکین اموال و دارائیهای مسلمانان را تاراج کرده بودند و آنان را از خانه و کاشانه خویش رانده بودند و به زور می خواستند که آنان به دین قبلی برگردند (9:13). مسلمانان در ابتدا کسی را مجبور به اسلام آوردن نکردند. بلکه این مشرکین بودند که به زور از مسلمانان اعتراف می گرفتند و می خواستند که به دین قبلی (شرک) برگردند (مثل بلال و یاسر و سمیه و...). دردین اسلام به خاطر عقیده کسی را محاکمه نمی کنند. اما اگر فرد مشرک به جان و مال مردم قصد تجاوز داشت و قصد داشت به مردم آزار برساند ؛ در این حالت مطابق قانون و شرع قرآن (نه حدیث و سنت که ضد قرآنند) امر به معروف و نهی از منکر می شود. اگر فرد با ایمان باشد از قصد خویش توبه می کند و اگر هم مرتکب گناه شد ، محاکمه می شود مطابق قرآن. در این حالت فرد به خاطر کاری که کرده است محاکمه می شود نه به خاطر عقیده اش. زیرا عقیده آزاد است طبق وعده خدا (لا اکراه فی الدین). خدای قادر متعال بزرگتر از آن است که در آزمایش زندگی عقیده را بر انسان تحمیل کند. اما حکم قصاص مربوط به کاری است که فرد مرتکب شده است نه به خاطر عقیده و مرام. قصاص هم باید دقیقا مطابق آن چیزی باشد که خدا در قرآن فرموده است. خدای قادر متعال برای فرد زناکار صد ضربه شلاق نمادین در نظر گرفته است (با بودن چهار شاهد) نه کم نه زیاد. اما با کمال تاسف مسلمانان سنگسار را هم به آن اضافه کرده اند. سنگسار حکمی غیر قرآنی است و در قرآن حتی به آن اشاره هم نشده است. مگر ممکن است که حکم به این مهمی و با این درجه حساسیت در قرآن نیامده باشد؟ آیا این از حکمت خدا به دور نیست؟ زیرا این حکم با جان افراد مرتبط است . کسی به جز خداو قانون خدا حق ندارد که جان افراد را بگیرد. جان گرفتن بازی کامپیوتری نیست. سنگسار حکمی است که از خرافات یهود به مسلمانان ارث رسیده است و به وسیله یهود در اسلام تزریق شده است. برای اطلاعات بیشتر می توانید در این مورد تحقیق کنید تا به اصل ماجرا پی ببرید.
زمانی که پیامبر مکه را فتح کرد و وارد آن شد. احدی از مشرکین را مجبور به پذیرش اسلام نکرد. بلکه این خود مشرکین بودند که بعدا با دلخواه خود مسلمان شدند و در اسلام ذوب شدند. اجباری در کار نبوده است. اما پیامبر در جنگها یک انفاقی برای مسلمانان در نظر گرفت و آن هم این بود که: مسلمانانی که بوسیله مشرکین از خانه و شهر خویش رانده شده بودند و اموال خویش را تاراج شده دیدند و ... در این حالت برای احقاق حق خویش در جنگ بدر به کاروان مشرکین (که اموال تاراج شده مسلمانان را داشتند به شام میبردند تا بفروشند) حمله کردند و در این حالت مسلمانان کاملا حق داشتند جنگ کنند. با این حال هر کدام از مشرکین که در حالت جنگ اسلام و صلح اعلام میکرد و دست از شرک می کشید ، کسی حق نداشت که او را بکشد و گناه او را می بخشیدند. به همین خاطر پیامبر محمد گفت که هر کی اسلام بیاورد در امان است. اما متاسفانه عده ای از مسلمانان با همین استناد فکر می کنند که پیامبر محمد به خاطر مسلمان کردن مشرکین با آنان جنگیده است. کسی که چنین عقیده ای داشته باشد ، کوچکترین شناختی از دین اسلام ندارد. مگر ممکن است که پیامبر محمد برخلاف آیه قرآن (لا اکراه فی الدین) عمل کرده باشد؟ به همین خاطر کشور منحرفی همچون عربستان پرچم کشورش را با عبارت لا اله الا الله و یک شمشیر تکشیل داده است. این خود نشان می دهد که آنان هیچگونه بهره ای از دین اسلام ندارند. ارتباط اسلام و شمشیر همانی بود که در بالا عرض شد. حتی کسی که از دین اسلام برگردد و دین اسلام را هم رد کند ، نباید محاکمه و مجازات شود . دین مثل سیاست نیست که حزب و گروهبازی داشته باشد. دین مثل سیاست کثیف نیست. بنابراین حربه های سیاسی نباید در مورد دین به کار برده شود. خدا واضح و صراحتا فرموده است که در دین اجباری نیست. فقط مشرکین چنین قانونی را نقض می کنند. مثل بلال و یاسر و سمیه که برای ترک عقیده خویش مجازات شدند.
یکی از دوستهای من معلم است . می گفت که یک روز یکی از دانش آموزان بلند شد و گفت که من از این به بعد مسلمان نیستم و مسیحی هستم ؛ زیرا مسیحیت دین مهربانتری است. معلم هم در جواب داشن آموز روش خوبی به کار برد و اصل ماجرای اجبار دین در اسلام را برایش توضیح داد. و بعد رو به دانش آموز کرد و گفت که عزیزم: تو می توانی هر دینی داشته باشی و در انتخابت کاملا آزادی. اما باید توجه کنید که پیامبر مسیح هم خودش یک مسلمان بوده است و تمام ادیان صرف نظر از اسامی ، یکی بوده اند. تمام احکامی که تو در قرآن به آنها اعتراض داری ، در تورات هم وجود دارد ، اما تو اطلاع نداری.

در قرآن بارها در مورد رسولان عبارت بلاغ مبین به کار برده شده است. این یعنی کار رسولان فقط ابلاغ روشن و واضح پیام بوده است و لاغیر. یعنی اجبار کار رسولان نبوده است. رسولان فقط پیام را می گفته اند و دیگر قبول و یا رد آن به خود خدا واگذار می شده است. حساب مسلمانان اسمی را نباید به اسم خدا تمام کرد. همیشه حکومتهای دروغین به اسم خدا مردم را اجبار می کردند. صدام می گفت که من سردار قادسیه ام و زمانی هم که اعدام شد یک قرآن در دستش گرفته بود. فرعون به اسم دین بر مردم حکومت می کرد. فرعون می گفت که من "را" هستم. یعنی مالک روی زمین. فرعون معتقد بود که دو مالک وجود دارد یکی در زمین و یکی در آسمان. فرعون معتقد بود که او مالک مطلقه روی زمین است و اختیار رعیتهایش (حتی عقایدشان) را دارد . کسی جرات نمی کرد بدون اجازه فرعون دین عوض کند زیرا دین تحت مالکیت او بود. تفتیش عقاید و مالکیت دین از خصوصیات حکومتهای دیکتاتوری است. خدا منزه است از اجبار در دین. جادوگران در زمان موسی که دین عوض کردند ، با تهدید فرعون مواجه شدند. فرعون به آنها گفت که : یعنی شما بدون اجازه من دین پدری خویش را عوض می کنید؟ همانطور که می بینید فرعون به دین معتقد بوده است و از این که جادوگران به دین موسی ایمان آوردند ، ناراحت بود.

دینی که از طریق زور و اجبار (حتی دین درست و صحیح ) به خورد مردم داده شود ، نتیجه عکس داده است. می توانید آن را در طول تاریخ مشاهده کنید. زیرا دین اجباری روان و نفس آدمیان را نادیده می گیرد و در نتیجه عده ای بدون نفس پاک ادعای آن دین را می کنند و کنترل آن دین را برعهده می گیرند و در نتیجه بعد از مدتی شیطان در آنان رخنه کرده و وجهه آن دین را خراب می کند.

سیل در پاکستان میلیونها نفر را آواره می کند و در افغانستان و عراق روزی نیست که دهها نفر کشته و زخمی نشوند. در ایران مشکلات اقتصادی و گرد و غبار و هزار مشکل دیگر به مردم فشار آورده است. آیا اینها عذاب نیست؟ آیا اینها نشان نمی دهد که مسلمانان خاور میانه از اسلام اصل کلی فاصله دارند. آیا این نشان نمی دهد که مسلمانان خاورمیانه با خدا نیستند و خدا با آنها نیست. بیست نفر با ایمان به خدا می تواند دویست نفر را شکست دهد. یک نفر با ایمان به خدا می تواند صدها نفر را شکست دهد. زیرا آن بیست نفر تنها نیستند و خدا با آنهاست. اما آن دویست نفر تنهایند وخدا با آنها نیست. هرگروهی خدا با او باشد ، پیروزی با اوست. یک نفر میتواند تمام دنیا را تغییر دهد اگر به خدا تکیه کند و همراه خدا باشد. اما چرا مسلمانان خاورمیانه در خیلی چیزها عقب مانده اند. آیا این نشان نمی دهد که خدا با آنها نیست. بله واقعا خدا در حال حاضر با مسلمانان نیست.
تمام قدرتها متعلق به خداست . خدا خودش وعده داده است که صالحین را وارث زمین خواهد کرد. صالحین یعنی کسانی که در صلح و آشتی با دیگران به سر می برند. با صلح و آشتی و مسالمت می توان بر قلبها تاثیر گذاشت و از سنگ آب جاری ساخت. با صلح و آشتی میتوان بدترین آدمها را رام کرد. با صلح و آشتی می توان بدترین کشورها را رام کرد. کسی که مدام از دشمن و توطئه صحبت میکند آیا در صلح به سر می برد؟ خدا با صالحین است. آیا تفتیش عقاید روشی مهربان و صلح آمیز است؟ آیا اجبار در دین (اجبار در نماز و روزه و ...) روشی صلح آمیز است؟ آیا جرم تعیین کردن برای روزه خواری روشی مهربانانه است؟ آیا از در غیر مسالمت آمیز با کشورهای دیگر وارد شدن روش صالحین است؟ آیا مدام از دشمن صحبت کردن روش صالحان است؟ کسانی که در روشهای خویش از در مسالمت وارد نشوند ، حکم نابودی خویش را امضاء کرده اند زیرا خدا با آنها نیست.

در مورد امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما سوء تفاهمهایی پیش آمده است که برای تبیین بیشتر به مثال زیر توجه فرمائید.

تجربه شخصي یکی از دوستان از زبان خودش : چند سال پيش در ماه رمضان يك روز بسيار تشنه بودم و دلم براي آب خنك بيتابي ميكرد. زماني كه وقت افطار شد ، هول شدم و بدون معطلي به طرف پارچ آب يخ حمله كردم. بدون اينكه روزه را با نام خدا افطار كنم ، بدون اينكه به ديگران در سر سفره توجه كنم. بدون اينكه نمازم را به جا آورم. بعد كه از آب سير شدم ، روحم احساس سنگيني ميكرد. انگار كه نفسم چندين رتبه تنزل كرده است. به عينه تنزل روحم را ديدم. همه چيز را ميدانستم ولي نتوانستم خودم را كنترل كنم.در اين حالت يك فكري به نظرم رسيد . تصميم گرفتم كه تا آخر ماه رمضان از آب خنك استفاده نكنم . اين تصميم را براي تنبيه نفسم خودم گرفتم. ابتدا مشكل بود ولي بعد از چند روز عادت كردم و آن عطش زياد به مرور از بين رفت. اما اگر اين كار را تكرار ميكردم و مثلا ميگفتم كه بابا آن همه دستپاچگي به خاطرتشنگي بود ، بعد از مدتي به اين كار عادت ميكردم و بكلي روزه روي من بي تاثير ميشد. بعد از يك ماه ممنوعيت ، تازه احساس كردم كه آن تنزل روح را تا حدي جبران كرده ام.

بله يك جاهايي نفس آدمي سركش و چموش ميشود و به اصطلاح معروف نافرماني ميكند. در اين حالت تنها راه چاره كشتن نفس است. دشمن اصلي آدمي شيطان است. هواي نفس همان وسوسه هاي شياطين است. وقتي يك دشمن بهت گير بده و به هيچ وجه دست بردار نباشد ؛ در اين حالت تنها راه چاره مبارزه است ، مبارزه با هواي نفس. كشتن نفس آخرين چاره است.

[2:54] واذ قال موسى لقومه يقوم انكم ظلمتم انفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا الى بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم
[2:54] به ياد آوريد که موسي به قوم خود گفت: "اي قوم من، شما با پرستش گوساله به نفس خود ستم کرديد. پس به درگاه خالق خود توبه کنيد و نفس شيطاني خود را بکشيد که اين نزد پروردگارتان براي شما بهتر است." او توبه شما را پذيرفت. اوست آمرزنده، مهربان ترين.

اما بايد توجه شود كه اين تنبيه ها را فقط بايد در مورد نفس خويش اجرا كنيد. اين تنبيه ها را نبايد به ديگران هم اجبار كنيد. هر كسي بايد براي كشتن نفس خويش ، خودش تصميم بگيرد . متاسفانه بعضي از مسلمانان به اسم امر به معروف ونهي از منكر ، به ديگران زور ميگويند و سلايق خويش را به ديگران تحميل ميكنند و اين با اسلام كه دين صلح و آشتي است منافات دارد. ما نبايد سلايق و ايده هاي شخصي خويش را به ديگران تحميل كنيم. هركسي بايد به روش خويش مشكل نفس خويش را تشخيص داده و نفسش را تنبيه كند و اين تنبيه فقط جنبه شخصي دارد. ما نبايد روشهاي تزكيه نفس خويش را به ديگران امر كنيم و آن را به يك قانون تبديل كنيم. زيرا اينجوري نتيجه برعكس ميدهد. باز هم تكرار ميكنم كه ما نبايد روشهاي كشتن نفس خويش را به اسم امر به معروف ونهي از منكر به ديگران تحميل كنيم. مثلا يكي مياد در رمضان آب يخ نمي نوشد و يا اينكه لباس با طرح خاصي را نمي پوشد، در اين حالت اينها احكام ديني نيستند و فقط تجربه هاي شخصي هستند و نبايد به اسم امر به معروف ونهي از منكر ، آن را به ديگران امر ونهي كرد. در واقع شما خودت اگر بتوانيد نفس خويش را كنترل كنيد ، بهترين امر به معروف و نهي از منكر را انجام داده ايد. هركسي بايد خودش شخصا نفس خويش را كنترل و تنبيه كند. در اين مورد نبايد هيچگونه اجباري به اسم دين اعمال شود زيرا در حالت اجبار ديگر آن عمل و تنبيه در مورد نفس كوچكترين اثري ندارد.

در نهایت باید توجه کنیم که مشکل اصلی مسلمانان ایران و سایر کشورهای مسلمان عدم یکتاپرستی است. مسلمانان ایران به بهانه شفاعت و توسل از امام علی و قمر بنی هاشم و ... طلب می کنند و در سختی ها وخوشی ها به آنان توسل می جویند. به این طریق اصل یکتاپرستی را زیر پا می گذارند. خدای متعال مردمان ناسپاس را کمک نمی کند و آنان را در مشکلات تنها می گذارد. قبل ازاینکه وضعیت بحرانی تر شود توصیه می کنم که به طرف خدا برگردید. تا خدا سایه لطف و کرمش را از شما دریغ نکند و شما را تنها نگذارد. اگر شما اصول یکتاپرستی را رعایت نکنید ، خدا هم شما را تنها می گذارد. اگر هم خدا با شما نباشد ، شکست می خورید. سربلندی شما به رعایت همین نکته وابسته است. اگر خدا با شما نباشد ، وضع شما همینی هست که هست و بدتر هم خواهد شد.


از ما گفتن بود
سپاس برای خدای یکتا

1 : نظرات

At 4:04 AM, Anonymous رزا said...

با اجازتون مطلبتون رو برای دوستانم فرستادم... کاملاً با نوشته هاتون موافقم....نماز و روزه هاتون مقبول درگاه حق... ما رو هم دعا کنید

 

Post a Comment

<< صفحه اصلي