Counters

Sunday, January 03, 2010

شفاي بچه ها

با كمال تاسف مقدسين جاي خدا را گرفته اند. خيلي از مردم به جاي طلب كمك از خدا ، از مقدسين خويش طلب كمك مي كنند. اما آيا واقعا مقدسين بچه را شفا مي دهند؟ آيا چنين چيزي ممكن است؟ كسي كه صداي ما را نمي شنود چطوري بچه را ميتواند شفا دهد؟ بعضي از سنت گرايان حجت مي آورند و مي گويند كه نمونه شفاي بچه ها توسط مقدسين زياد است و بعد نتيجه مي گيرند كه پس واقعا طلب كمك از مقدسين جواب مي دهد.

جواب اين شبهه:

خيلي از اديان جهان چنين قدرتي را براي مقدسين خويش قائلند و آنها هم نمونه مي آورند. چند سال پيش در يك سايت انگليسي ، يكي از هند براي مقدسين خويش در هندوستان تبليغات مي كرد و حتي نمونه هاي عملي نشان داد كه زائرين بوسيله آن شفا يافته اند. حتي هندوها كه علنا در مقابل مجسمه هاي سنگي زانو مي زنند ، براي مقدسين خويش معجزه قائلند و ادعا مي كنند كه مقدسينشان ، بچه را شفا ميدهد و مثال هم مي آورند. آيا اين دليل بر حقانيت آنان است؟
خداي قادر توانا رحمان و رحيم است. اوست كه شفا مي دهد. يكي از صفات برجسته خدا رحمانيت است. رحمت او شامل همه مي شود. خيلي از مردم دنيا مشركند اما خدا باز هم باران براي آنها نازل مي كند. خيلي از مردم دنيا مسائل اخلاقي را رعايت نمي كنند ولي خدا باز هم نعمت خويش را از آنان دريغ نمي كند. اين خاصيت خداست. به همين خاطر كسي مثل خدا نيست. خدا كينه توز نيست. خدا طبق فرمول ما عمل نمي كند. اگر قضاوت و جزا دست انسان بود ، بعد از چند سال جنبنده اي روي زمين نمي ماند.
واقعا كسي كه صداي ما را نمي شنود ، چطوري ميتواند شفا دهد؟ سوالي كه مطرح مي شود اين است كه پس اين شفاها و مثالها چيست؟ آيا اين حوادث اتفاقي بوده است؟
جواب :

در خيلي از موارد دروغ و يك كلاغ چهل كلاغ است ، اين را مطمئن باشيد. بعضي از موارد كه شفا انجام مي پذيرد ، دليلش مربوط به مقدسين نيست بلكه دلايل جنبي ديگري دارد كه در ادامه عرض مي شود .

داستان:
يكي تعريف مي كرد كه يكي از دوستهايش چند سال پيش همراه زن و بچه اش سوار ماشين شدند و به بيرون شهر رفتند. در سر يك گردنه ماشين سر خورد و نزديك بود كه زير يك ده تن له شوند ، اما به خواست خداي متعال از اين حادثه نجات پيدا كردند. تنها بچه شون آنقدر از اين حادثه ترسيده بود كه زبانش بند آمد و تا مدتها حتي نمي توانست يك كلمه حرف برند. پدر و مادرش مدتها از اين حادثه ناراحت بودند و او را پيش دكتر هم بردند. اما دكتر گفت كه نياز به زمان دارد تا بچه دوباره بتواند حرف بزند. دكتر پيشنهاد كرد كه يك مراسم تولد براي بچه بگيرند. چند ماهي گذشت ؛ پدر و مادر براي دلداري بچه شون يك سالروز تولد براش تشكيل دادند و تعداد زيادي از بچه هاي فاميل را هم دعوت كردند. در اين بين بچه ها مشغول بازي و شلوغكاري بودند كه سر بچه مشغول شد و او هم مشغول بازي شد. در اين بين پدر بچه ديد كه اتفاقا بچه شون داره با يكي ديگر از بچه هاي هم سن و سال خودش حرف مي زند. ابتدا فكر كرد كه حتما داره اشتباهي مي بيند ، فكر كرد كه داره خواب مي بيند. اما خواب نبود و راست بود. بله بچه زبانش باز شده بود. اين رحمت خدا بود كه شامل آنها شده بود. اما چيزي كه باعث شد زبان بچه باز بشه چي بود؟ بله شرايط محيطي باعث شد. زيرا بچه تا حالا چنين مراسمي را در يك آن نديده بود ، به همين خاطر مثل يك تلنگر بود براي اعصاب او و همين تلنگر اعصابش را بيدار كرد و خوب شد. تمام شفاها از طرف خداست. اما بايد توجه كنيم كه بعضي از شفاها كه در مقبره هاي مقدسين انجام مي شود ، ربطي به مقدسين ندارد و يك نوع تلنگر عصبي است. بايد توجه كنيم كه ميليونها مورد هم يافت مي شود كه شفا نيافته اند. مقدسين از اين دعاها بي خبرند. شفا يافتنهايي كه در آن مقبره ها انجام پذيرفته است ، يك آزمايش است براي عده اي. آزمايش است براي تست ميثاق با خدا. كساني كه ايمانشان ضعيف است ، زود جوگير مي شوند و زود قضاوت مي كنند. اما مومنان به خداي خويش ايمان دارند و مي دانند كه مدعو غيبي صداها را نمي شنود و خدا شفا داده است.

زكريا از خدا ميخواهد كه بچه دار شوند و خدا هم به آنها بچه مي دهد. كساني كه بچه را به مقبره ها مي برند و شفا مي يابد. بالحتم بدانيد كه خدا شفا داده است و مقدسين در شفاي او كوچكترين تاثيري نداشته اند.