Counters

Tuesday, May 13, 2008

الله اكبر يا الله الكبير


چندي پيش در يك از سايتها مطلبي در مورد نماز ديدم كه در آن گفته بود كه ، گفتن الله اكبر غلطه و به جاي آن بايد الله الكبير گفته بشود. دليلشم اين بود كه ميگفت اكبر صفت خدا نيست بلكه كبير صفت خداست. در ادامه گفته بود كه اكبر صفت تفضيلي است و براي مقايسه به كار برده ميشود بنابراين الله اكبر ناقص است و نبايد در نماز گفته شود.

جواب:

بايد بگويم كه گفتن الله اكبر هيچ مشكلي با تعليمات قرآني ندارد . درست است كه اكبر براي مقايسه به كار ميرود. به قول شما بايد چيزي باشد كه اين مقايسه براي آن انجام شود.پيامبر ابراهيم در آيه 6:78 در جريان زندگي خود با خدايان دروغين آشنا شد براي هر كدام ميگفت هذا اكبر. اما نهايتا به الله اكبر رسيد. اين هذا اكبر ها در طي يك فرآيند انجام شد. يك چيز قبلي بود كه ابراهيم آن را با قبلي مقايسه ميكرد. هنگامي که ديد خورشيد طلوع مي کند، گفت: "اين بايد پروردگار من باشد. اين بزرگ تر است."


[6:78]
فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربي هذا اكبر فلما افلت قال يقوم اني بريء مما تشركون

[6:78]
هنگامي که ديد خورشيد طلوع مي کند، گفت: "اين بايد پروردگار من باشد. اين بزرگ تر است." ولي چون غروب کرد، گفت: "اي قوم من، من شرک شما را محکوم مي کنم.

ما هم در طول زندگي و در طول روز بارها و بارها با خدايان دروغين بر ميخوريم از قبيل مال دنيا و مقدسين و رهبران ديني و مقام. آيا صحيح نيست كه در 17 ركعت در شبانه روز مدام خدا را تاييد كنيم. اين كار بوسيله الله اكبر انجام ميشود. الله اكبر به نوعي حالتي تدافعي است در مقابل تمام بتهاي زندگي كه شيطان در مقابل ما قرار ميدهد. الله اكبر يعني لحظه به لحظه زندگي ما مثل ابراهيم خدايي و براي پشتيباني از خدا باشد. همانطور كه ميدانيد ما در زندگي قبلي شيطان پرست شديم و از پشتيباني خدا دست برداشتيم. در اين دنيا بايد در مقابل بتهاي دروغين تدافعانه برخورد كنيم. بنابراين گفتن الله اكبر نه تنها نادرست نيست بلكه كاملا صحيح است و مفهوم بسيار جالبي دارد.


الله اكبر
خدا بزرگتره

يا خدا بزرگتره (از همه چيز هايي كه در طول روز با آن برخورد ميكنيم(


حفاظت قرآن

انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون


تعدادي از مسلمانان كه قادر نيستند از كتب حديث خود دل بكنند با بهانه هاي مختلف قادر به پذيرش معجزه 19 نيستند به طوريكه ميگويند "اگر ما دو آيه آخر سوره توبه را اضافي بدانيم ، در آن صورت آيه انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون را زير پا گذاشته ايم و اين با آيه قرآن منافات دارد.!!!"

جواب:

اضافه بودن دو آيه آخر سوره توبه منافاتي با انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ندارد. زيرا كه خدا طوري از كتابش حفاظت ميكنه كه ماهم ببينيم. اين نشانه و آيه اي از طرف خداست.

[22:52] وما ارسلنا من قبلك من رسول ولا نبي الا اذا تمنى القى الشيطن في امنيته فينسخ الله ما يلقي الشيطن ثم يحكم الله ءايته والله عليم حكيم

[22:52] ما پيش از تو نه رسولي فرستاديم و نه پيامبري بدون آنكه شيطان در خواسته هاي او دخالت نكرده باشد. سپس خدا آنچه را شيطان انجام داده است، خنثي مي نمايد. خدا آياتش را کامل مي کند. خداست داناي مطلق، حكيمترين.


خداي مهربان به شيطان اجازه داد كه دو آيه به قرآن اضافه شود تا كه آزمايشي باشد براي مسلمانان. اما خداي مهربان در قرن كامپيوتر به همه ما نشان داد و ثابت كرد كه آن دو آيه اضافي است. زيرا با اين كار ثابت كرد كه كلام خدا تغيير ناپذير است. چطوري كلام خدا تغيير ناپذير است زيرا رابطه پيچيده اي از آن حفاظت ميكند. در اين جا نيروهاي خدا روابط رياضي هستند. با هزار دليل ثابت شده است كه آن دو آيه اضافي است و جزو قرآن نيست بلكه جزو حديث است ، فقط در مصحفي نوشته شده بود كه قرآن هم در آن مصحف نوشته شده است. خداي مهربان فرموده و قول داده است كه ذكر را حفظ كند، او قول نداده است كه مصحف را حفظ كند. همانطور كه اطلاع داريد قرآن در حال حاضر شامل چندين مصحف متفاوت است. حفص ، ورش ، قالون و .... مطمئنا خداي قادر توانا همه نسخه ها را بر پيامبر محمد نازل نكرده است بلكه يكي را فقط نازل كرده است. اين مورد بوسيله رابطه رياضي هم اثبات ميشود و آن مورد هم حفص است. اما همين نسخه حفص هم چندين غلط املايي دارد كه تصحيح شده است.حفاظت از مصحف بوسيله رابطه رياضي 19 انجام مي پذيرد. چندين غلط زير در مصحف موجود وجود دارد و با رابطه رياضي 19 اثبات ميشود:

1- دو آيه آخر سوره توبه اضافي است.

2- كلمه بسطة با سين بايد باشد نه صاد

3- نون در آيه 68:1 بايد به صورت نون باشد نه ن

4- و چندين غلط املايي در مورد الف

با توجه به روابط خارق العاده در مورد نون و بسطة ، جاي شك نيست كه اين كلمات تحريف شده اند حال اگر اين دلايل كافي است و قبول كرده ايد كه آن كلمات تحريف شده اند (حالا به هر دليلي – سهوي – عمدي و ....) پس پذيرفته ايد كه احتمال تحريف و اشتباه در قرآن وجود دارد. بنابراين خداي مهربان قول حفظ ذكر را داده است نه قول حفظ مصحف.اما مصحف از طريق رابطه رياضي 19 حفظ ميشود. به طور مثال بوسيله رابطه نون در قرآن ميتوان نسخه اصلي قرآن را در بين نسخه هاي متفاوت (حفص – ورش – قالون و ...) تشخيص داد. خداي مهربان بعد از نون در آيه 68:1 به قلم قسم ياد ميكند. زيرا قلم مربوط به نوشتن است . خداي مهربان از طريق معجزه نون مصحفها را حفظ ميكند.

[41:42] لا ياتيه البطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد

[41:42] هيچ باطلي در گذشته يا در آينده نمي تواند به آن راه يابد؛ تنزيلي است از جانب حكيم ترين، قابل ستايش.

قبل از ادامه بحث ، ابتدا بياييد فرق چندين اسم قرآن را بشكافيم. بياييد قرآن را بوسيله خود قرآن تفسير كنيم. اين بهترين وسيله است كه در اختيار ماست.ما در اينجا فرق سه اسم مهم (يا سه صفت) (قرآن – كتاب- ذكر) را ذكر ميكنيم.

قرآن (114 سوره ) شامل چندين كتاب است ([98:3] فيها كتب قيمة)

مثل كتاب ارث (تمام مطالب مربوط به ارث)

مثل كتاب روزه (تمام مطالب مربوط به روزه)

مثل كتاب قيامت (تمام مطالب مربوط به قيامت)

مثل كتاب حجاب (تمام مطالب مربوط به حجاب)

مثلا براي فهميدن حجاب در اسلام بايد تمام آيات حجاب را در نظر گرفت و اين دقيقا همان بيان قرآن بوسيله قرآن است. بنابراين قرآن شامل چندين كتاب است [98:3].خداي مهربان هرچيزي را در جاهاي مختلف در قرآن شرح داده است . و قرآن هيچگونه شباهتي با كتابهاي ديگر در اين مورد ندارد.يك فرد ي كه در علم راسخ نيست اگر مسائل مربوط به قيامت را در قرآن بخواند آن را ميفهمد اما اگر به او بگوييد كه قرآن در كل در مورد قيامت (كتاب قيامت) چه گفته است نميتواند پاسخ دهد.به همين خاطر خداي مهربان در مورد قرآن ميگويد (هدي للناس ) (هدايت است براي همه مردم )و در مورد كتاب ميگويد (هدي للمتقين) (هدايت است براي متقين) . در مورد قرآن ميگويد همه قرآن قابل فهم است اما در مورد كتاب ميگويد تعدادي آيات متشابه است و فقط راسخون در علم آن را ميدانند [3:7] .

احتمالا فرق بين قرآن و كتاب مشخص شد.

دو آيه زير را در نظر بگيريد :

[11:1] الر كتب احكمت ءايته ثم فصلت من لدن حكيم خبير

[11:1] ا. ل. ر. اين كتابي است آسماني كه آيات آن كامل و سپس به وضوح شرح داده شده است.* اين از جانب حكيمترين و آگاهترين مي آيد.

[39:23] الله نزل احسن الحديث كتبا متشبها مثاني تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم وقلوبهم الى ذكر الله ذلك هدى الله يهدي به من يشاء ومن يضلل الله فما له من هاد

[39:23] خدا بهترين حديث را در اين نازل كرده است؛ كتابي هماهنگ و باثبات كه به هر دو راه (بهشت و دوزخ) اشاره مي كند. پوست كساني كه هيبت و حرمت پروردگارشان را ارج مي نهند از آن منقبض مي شود، سپس پوست و قلبشان براي پيام خدا نرم مي شود. چنين است هدايت خدا؛ او آن را به هر كه بخواهد (هدايت شود)، عطا مي كند. و اما كساني را كه خدا به گمراهي فرستد، هيچ چيز نمي تواند آنها را هدايت كند.

خداي مهربان در يك جايي ميگويد كتابي كه كل آيات آن به تدريج و تفصيل محكم شده است (كتب احكمت ءايته) و در جاي ديگر ميفرمايد كتابي كه آيات آن به هم شبيهند (كتبا متشبها).مثلا آياتي كه در كل در مورد ارث در جاهاي مختلف آمده است به آن آيات متشابه (شبيه به هم در مورد ارث) ميگويند.در كل همه قرآن را ميفهمند (هدي للناس) اما راسخون در علم فقط ميتوانند آيات متشابه را استنتاج كنند. مثلا يك فرد عامي كلا هركجاي قرآن را برايش بخواني ميفهمد اما ممكن است نداند كه قرآن در كل در مورد ارث چي گفته است.

اسم ديگر قرآن ذكر است كه :

[15:9] انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحفظون

[15:9] مسلما، ما اين تذکر را نازل کرده ايم و مسلما، آن را حفظ خواهيم کرد.*

[38:1] ص والقرءان ذي الذكر

[38:1] ص.* و قرآن که حامل مدرک است.**

با توجه به آيه 38:1 قرآن عامتر از ذكر است. زيرا خداي مهربان ميفرمايد قرآن ذي الذكر يعني قرآن داراي ذكر. اما واقعا فرق بين ذكر و قرآن چيست؟؟ پيامبر محمد قرآن را به اندازه وسعت خود ميفهميد. به طور مثال چندين آيه قرآن دلالت بر كروي بودن زمين ميكنند اما پيامبر محمد هيچوقت فكر نميكرد كه اين آيات دلالت بر كروي بودن زمين كنند. به همين خاطر پيامبر محمد دقيقا آياتي را براي قومش تبليغ ميكرد و روي آن اصرار ميكرد كه مشكل جامعه آن زمان را حل كند. به طور مثال در آن زمان همه بت پرست بودند . به همين خاطر پيامبر محمد آيات مربوط به نفي بتپرستي را براي مردم تكرار ميكرد . به اين آيات ميگويند ذكر. در هز زمانه اي تعداد مشخصي از آيات مشكلات آن جامعه را حل ميكند. مثلا در جامعه فعلي ما كه همه به پول و مال دنيا چسبيده اند ، آيات در اين زمينه بايد تبليغ شود و اين دقيقا ميشود ذكر زمان ما. در زمان ما ذكر يعني معجزه رياضي 19.

[88:21] فذكر انما انت مذكر

[16:44] بالبينت والزبر وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون

[54:17] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

كلمات ذكر و كتاب و فرقان هر كدام به جنبه اي از قرآن اشاره دارد. كتاب را كه در بالا عرض كردم. ذكر را هم كه گفتم. با توجه به آيه 38:1 قرآن كلي تر از ذكر است. پس ذكر دقيقا قرآن نيست. خداي مهربان كمبود كلمه نمي آورد ، او ميداند كه چه ميگويد.

انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون

او ميتوانست بگويد


انا نحن نزلنا المصحف و انا له لحافظون

خداي را سپاس كه راه راست را به ما نشان داد و ما را از خواب غفلت بيدار كرد.