مشركين هم خدا را قبول داشتند
مشركين الله را قبول داشتند و مي گفتند كه خدايشان الله است ؛ اما به قول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شيرين نمي شود. آنها مي گفتند كه خدايشان الله است ، اما در واقع خدايان ديگري براي خود برگزيده بودند. ما بايد دو چيز را از هم تفكيك كنيم. يكي ادعاي مشركين و يكي واقعيت احوال آنان.
براساس ادعاي مشركين :
الله را به عنوان خدا قبول داشتند و مي گفتند كه مقدسين خويش را مي خوانند فقط به اين خاطر كه شفيع آنان نزد خدا باشند (آيه 10:18) . پس آنان در مقام ادعا الله را به عنوان خداي خود برگزيده بودند ، و در مقام ادعا مي گفتند كه مقدسينشان را خدا نمي دانند بلكه آنان را شفيع ميدانند. البته اين فقط ادعا بود.
[10:18] ويعبدون من دون الله ما لا يضرهم ولا ينفعهم ويقولون هؤلاء شفعؤنا عند الله قل اتنبءون الله بما لا يعلم في السموت ولا في الارض سبحنه وتعلى عما يشركون
[10:18] آنها در کنار خدا معبوداني را عبادت مي كنند كه قدرتي ندارند که به آها نفع يا ضرري برسانند و مي گويند: "اينان شفيعان ما نزد خدا هستند!" بگو: "آيا خدا را از چيزي باخبر مي كنيد كه او در آسمان ها يا زمين نمي داند؟" تجليل او را. او بلندمرتبه ترين است؛ بسيار بالاتر از آنكه به شريكي نياز داشته باشد.
براساس واقعيت احوال آنان :
اما واقعيت احوال آنان چيز ديگري بود زيرا خدا صراحتا اعلام مي دارد كه غير خدا را به بهانه شفاعت نخوانيد زيرا خواندن غير خدا عبادت غير خداست. اينجاست كه مشخص مي شود مشركين (بدون اينكه خود بدانند) خدايان زيادي داشتند. اين واقعيت احوال آنان است. اينجاست كه مشخص مي شود آنان در واقعيت و عملا خداي ديگري به جز الله را پرستش مي كردند. خداي مهربان واقعيت احوال آنان را مي گويد.
سوال اينجاست كه چرا خدا خواندن لات و عزي را عبادت غير خدا حساب مي كند؟ زيرا مشركين از كساني طلب كمك مي كردند كه صداي آنان را نمي شنيدند و اين خود عملي بود كفرآميز زيرا بااين كار نسبت به خدا بي توجهي و ناسپاسي ميكردند. ازهمين جا مشخص مي شود كه خواندن مدعو غيبي عبادت غير خدا به حساب مي آيد. البته ممكن است كه مشركين منكر اين قضيه بوده باشند ولي خدا واقعيت و حقيقت را مي گويد. به همين خاطر خداي مهربان ميفرمايد كه آنان حتي لات و عزي را نمي خوانند و لات و عزي از دعاي آن مردم بيخبرند. خدا ميفرمايد كه مشركين چيزي به جز شيطان را نمي خوانند اما خود خبر ندارند.
[4:117] ان يدعون من دونه الا انثا وان يدعون الا شيطنا مريدا
[4:117] آنها حتي در كنار او خدايان مؤنث را مى خوانند؛ درواقع، آنها فقط شيطاني سركش را پرستش مى كنند.
هيچكدام از مشركين نميگفتند كه ما شيطان را ميخوانيم. اين گفته خداست ، زيرا واقعيت احوال آنان اين بود. اما چرا خدا در 4:117 ميفرمايد كه آنان فقط شيطاني سركش را مي خواندند. كساني كه مقدسين خويش را مي خوانند ، از آنجا كه مقدسين صداي آنان را نمي شنوند ، شياطين به آنها جواب ميدهند و لذتي موقت به آنها مي دهند و به اين طريق با خواندن مرده ها روز به روز بيشتر از خدا دور مي شوند و اين دقيقا همان آزمايش است كه بين انسان و شياطين مطرح شده است. شيطان اينجوري گمراه مي كند.
پس واقعيت احوال يك چيز بود و ادعا يك چيز ديگر. خيلي از مردم مي گويند لا اله الا الله. يعني خدايي جز خداي يگانه نيست. البته كه در واقعيت فقط يك خدا وجود دارد. يعني ما چه بگوئيم لا اله الا الله و چه نگوئيم ، خدا يكي است و تغييري در واقعيت ايجاد نمي شود. اما اين اعمال و كردار است كه خدايان ديگري در ذهن آدمي ايجاد ميكند. مهم اين است كه ما هيچ كس را شريك خدا قرار ندهيم. كسي كه مقدسين خويش را مثل خدا حاضر و ناظر درهمه جا مي داند ، هيچوقت علنا نمي گويد كه او خدا را قبول ندارد و هيچوقت نمي گويد كه غير خدا را عبادت مي كند و هيچوقت نمي گويد كه آن صفات شريك صفات خداست. بلكه بدون اينكه خود بفهمد براي خدا شريك قائل است. اصلا كساني كه در طول تاريخ خود خدا را قبول نداشته اند ، بسيار كم و انگشت شمار بوده است. به همين خاطر خدا لفظ شرك (شريك قرار دادن ) را براي اعراب جاهلي استفاده مي كند. زيرا آنان الهه ها را شريك خدا مي دانستند در صفات ، نه خود خدا . پس در كل دو مفهوم داريم:
الله : بخواهي نخواهي يكي است و اكثريت مشركين او را قبول داشتند . به همين خاطر از اسامي عبدالله استفاده ميكردند. الله يك واقعيت است كه رد شدني نيست و واقعا وجود دارد و كنترل تمام دنيا را در اختيار دارد.
الهه : چيزي و يا كسي را در صفات خدا شريك كردن ، در آنصورت آن كس و يا آن چيز به يك الهه بدل مي شود. الهه ها در واقعيت خدا نيستند ، بلكه هر چيزي را در موقعيت خدا قرار دهيد ، خود بخود به يك الهه تبديل مي شود . هر مشركي الهه اي جداگانه دارد. پس الهه يك چيز مجازي است كه يك سراب است و فقط جاي خدا را در ذهن طرف مي گيرد. مثلا كسي كه دل به مال دنيا مي بندد ، بدون اينكه خود بفهمد مال دنيا پرست مي شود و يك الهه به اسم مال دنيا براي خود برگزيده است. انسان الهه را خود بوجود مي آورد و الا در اصل الهه چيزي به جز سراب نيست. مال دنيا خدا نيست ، يبكه خود انسان مقام خدايي را در ذهن خويش به آن ميدهد. پس همانطور كه ديديم هيچ كس نمي گويد من مشركم و من غير خدا را عبادت مي كنم. از جمله واقعيتهاي موجود در مورد مشركين :
1- الله را به عنوان خدا قبول داشتند و مي گفتند كه مقدسين خويش را مي خوانند فقط به اين خاطر كه شفيع آنان نزد خدا باشند (آيه 10:18) . پس آنان در مقام ادعا الله را به عنوان خداي خود برگزيده بودند ، و در مقام ادعا مي گفتند كه مقدسينشان را خدا نمي دانند بلكه آنان را شفيع ميدانند. البته اين فقط ادعا بود.
2- معتقد به وجود خدا بودند آيه 29:61
3- معتقد بودند كه لات و عزي آنان را به خدا نزديكتر ميكنند آيات 39:3 و 46:28
4- در سختي ها فقط خدا را مي خواندند ولي به محض برطرف شدن سختي ها دوباره مقدسين خويش را مي خواندند. آيات 16:54 و 17:67 و 29:65 و 30:33 و 39:8 و 43:49 و 43:50
5- در قيامت قبول ندارند كه مشركند و حتي قبول ندارند كه براي خدا شريك قائل شده اند 6:22 و6:23 و 6:24
6- خداي مهربان براي اينكه ثابت كند كه اعراب جاهليت مشركند ، به آنها گوشزد ميكند كه اي مردم اين كساني كه شما از آنها كمك مي خواهيد نمي توانند چيزي خلق كنند و نمي توانند چيزي بشنوند و حتي اگر هم بشنوند ، نمي توانند به شما جواب دهند. آيه 35:14
7- حتي بعضي از مشركين در مجادله با پيامبر مي گفتند كه خدا خودش دستور به شراكت با مقدسين داده است. و ميگفتند به اين ترتيب خدا خودش دستور به شرك داده است. البته اين برداشت آنان بود از ايده هايي كه از آبا و اجدادشان به آنان رسيده بود ( آيه 6:148 ).
8- كساني كه بت شده اند شيفتگان خود را در قيامت طرد مي كنند 10:28
از آنجا كه بتهاي سنگي در قيامت كسي را طرد نمي كنند ، پس مشخص مي شود كه شخصيتهاي پشت مجسمه همچون لات و عزي مشركين را طرد مي كنند.
9- خداي مهربان از مشركين به عنوان " شر البريه " نام مي برد.
[98:6] ان الذين كفروا من اهل الكتب والمشركين في نار جهنم خلدين فيها اولئك هم شر البرية
[98:6] در ميان اهل کتاب کساني که ايمان نياوردند و مشرکان، تا ابد به آتش جهنم گرفتار شده اند. آنها بدترين مخلوقات هستند.
10- همانطور كه در آيه 17:57 ذكر شده است ، پرهيزگاراني را که بت شده اند، خودشان به درگاه خدا دعا مي کردند و دنبال وسيله بودند . همين يك مورد ثابت مي كند كه بتها سنگ و چوب نبودند . بلكه سنگ و چوب فقط ظاهر بتها بودند. و مشركين شخصيتهاي پشت مجسمه را در نظر داشتند.
[17:57] اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيلة ايهم اقرب ويرجون رحمته ويخافون عذابه ان عذاب ربك كان محذورا
[17:57] حتي معبوداني که آنها مي خوانند خودشان در جستجوي راه و وسيله اي به سوي پروردگارشان هستند. آنها براي رحمت او دست به دعا برمي دارند و از عذاب او مي ترسند. مطمئنا، عذاب پروردگارت وحشتناك است.
0 : نظرات
Post a Comment
<< صفحه اصلي