Counters

Sunday, January 03, 2010

سابميترها (مسلمانان اصلي ادامه دهنده راه پيامبران الهي)

بنام خدا بخشنده مهربان

سابميترها (مسلمانان اصلي ادامه دهنده راه پيامبران الهي)

به علت سوء تفاهمها و سوء استفاده هايي كه از كلمه سابميتر مي شود مجبور شدم كه مطالبي را جهت روشن ساختن اذهان بنويسم. سابميتر در انگليسي ( submitter ) يعني مسلمان يا تسليم شده و سابميژن ( submission ) يعني اسلام يا تسليم. سابميتر يك فرقه نيست بلكه همان دين اسلام است. دين اسلامي كه تمام پيامبران پيرو آن بوده اند و آن را تبليغ مي كرده اند از جمله ابراهيم ، موسي ، عيسي و محمد.

[10:84] وقال موسى يقوم ان كنتم ءامنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين

[10:84] موسي گفت: "اي قوم من، اگر شما واقعا به خدا ايمان آورده ايد، پس به او اعتماد كنيد، اگر حقيقتا از تسليم شدگان هستيد."

براي اولين بار لفظ اسلام و مسلمان به زبان انگليسي به كار برده شد. اين جوري بهتر بود. زيرا معناي واقعي اسلام و مسلمان را بهتر مشخص ميكند. اسلام از ريشه سلم است. سلم يعني صلح ، آشتي. اسلام دين صلح و آشتي است. اين به آن خاطر است كه در ذهن اديان ديگر مسلماناني كه به حكم اسلام بيگناهان را به قتل مي رسانند ، از مسلمانان واقعي متمايز شوند. اينجوري چهره واقعي اسلام به دنيا نشان داده خواهد شد. وعده و اراده خداي باريتعالي بر اين قرار گرفته است كه كليه فرقه هاي مسلمان سنتي به زودي از بين خواهند رفت و اسلام واقعي در تمام دنيا حكمفرما خواهد بود. به جز عده معدودي كه مجبورند فقط در معبدهاي خويش اعمال شرك آميز خويش را زمزمه كنند ؛ كار اينها با خداست.

مسلمانان سنتي وقتي متوجه شدند كه بسياري از ايده هاي مذهبيشان غلط است و براساس قرآن نيست ؛ از شدت حسادت سابميتر را يك فرقه به حساب آوردند. تسليم شدگان يا به قول فرقه هاي مذهبي مسلمانان سنتي ، سابميترها ؛ فقط به قرآن و معجزه قرآن تكيه كردند. معجزه رياضي نوزده ديد جديدي به دين داد. از يك طرف فرقه هاي مسلمان نميتوانستند دست از عقايد مادرزادي بردارند ، به همين خاطر حسادت ورزيدند و براي مسلمانان واقعي اسم فرقه را انتخاب كردند. به قول معروف كسي كه مريضي خطرناكي دارد ، دوست دارد كه به ديگران هم سرايت كند. مسلمانان سنتي خود مي دانند كه فرقه اند و خود بهتر مي دانند كه چه بلايي بر سر اسلام آورده اند ، به همين خاطر با فرقه خواندن مسلمانان واقعي ، خواستند يك كمي دل خويش را تسكين دهند. فقط مخلصين قادر به پذيرش اسلام با ديد جديد هستند. دلبستگي به دين آبا و اجدادي بزرگترين دشمن بشريت بوده و هست.

اما شيطان بيكار ننشست و بين مسلمانان فقط قرآني هم فاصله انداخته است. بطوريكه تعدادي از آنان معجزات رياضي قرآن را تمام و كمال قبول ندارند و تعداد نمازها را به سه نماز تقليل داده اند. اما ماه هميشه پشت ابر نمي ماند. زيرا حيله هاي شيطان زياد دوام نمي آورد و رو مي شود. در اينجا تعدادي از نظرات اصلي مسلمانان اصلي (سابميترها) را كه براساس قرآن و معجزه نوزده است مي آورم.

1- تنها منبع هدايت قرآن است و حديث و سنت باطل است.

2- كمك خواستن از مردگان شامل پيامبران و مقدسين و صالحين شرك است.

3- شفاعتي در قيامت (به آن معنايي كه بين شيعه وسني مطرح است) وجود ندارد و فقط يك افسانه است.

4- معجزه رياضي نوزده تمام و كمال پذيرفته بايد شود.

5- دو آيه آخر سوره توبه ، نوزده سال بعد از مرگ پيامبر محمد اضافه شد.

6- حرف مقطعه نون در سوره القلم بايد به صورت "نون" باشد نه "ن".

7- بسطة در آيه 7:69 بايد با سين باشد نه صاد. (و چندين غلط املايي ديگر در مورد الف هم تصحيح شده است)

8- بعد از اسامي پيامبران و مقدسين صلوات فرستاده نمي شود (به معنايي كه شيعه و سني مطرح مي كنند) و علامت (ص) بعد از اسم مقدسين در كتابها نوشته نمي شود. سابميترها برخلاف شيعه و سني بيشتر براي خدا لقب به كار مي برند. مثلا هميشه ميگويند خداي مهربان ، خداي توانا ، خداي متعال و ... اما براي پيامبران مي گويند پيامبر محمد ، پيامبر موسي ؛ بدون صلوات فرستادن. آنها بيشتر به خدا اهميت مي دهند ، بيشتر خدا را در نظر دارند.

9- شهادتين (در اصل در زمان پيامبر محمد يك شهادت بود) نزد سابميترها يك جمله است (اشهد ان لا اله الا الله).

10- در نمازهاي خويش اسم احدالناسي را ذكر نمي كنند به جز خدا ؛ چون برخلاف شيعه و سني معتقدند كه خدا فرموده است "اقم الصلوة لذكري"

11- سابميرتها معتقدند كه : آن چيز و يا آنكس كه در طول روز و در افكار و بحثها و مجالس بيشترين تقدس را نزد شما دارد خداي شماست.

12- پيامبر محمد بي سواد نبود و با دستهاي خويش قرآن را نگاشت.

13- سابميترها معتقدند كه در عبادت و نيايش واسطه ها خدا را به حاشيه ميرانند و بنابراين در عبادت و نيايش واسطه اي وجود ندارد.

14- معتقدند كه مسلمانان سنتي با واسطه قراردادن پيامبر محمد در نيايش و اختراع كتب حديث او را پرستش ميكنند.

15- مشخص نمودن طريقه به صليب كشيده شدن پيامبر عيسي.

16- نا اميد شدن از رحمت خدا و روي آوردن به غير خدا ، مخصوص كافرين است.

17- در ايده مسلمانان سنتي پيامبر محمد رحيم تر از خداست با توجه به ايده شفاعتي كه مطرح مي كنند.

18- گفتار شرك آميز در تمام زواياي زندگي مردم رخنه كرده است. متاسفانه اكثر مردمي كه فكر ميكنند مسلمانند ، به جهنم مي روند.

19- کسانی که مردم در کنار خدا میخوانند از دعاهای آنها غافلند و اين حيله شيطان سياس است براي دور كردن مردم از خدا.

20- مجسمه ها در زمان پيامبر فقط يك تكه سنگ نبودند بلكه يك الهه بودند.

21- افتخار بندگان خدا در قيامت اين است كه در دنيا به خدا اهميت مي داده اند.

22- وظيفه پيامبر محمد مشخص بود و هست. وظيفه او ابلاغ و تبليغ پيام بود.

23- موقعیت خدا را به مقدسین ندهید.

24- دعا هم نوعي عبادت است.

25- چرا ما به اين دنيا آمده ايم؟ ما به كجا ميرويم؟ ما چطوري بايد زندگي كنيم؟

26- بهشت دو طبقه است . بهشت زيرين و بهشت برين. در بهشت برين خورشيد وجود ندارد اما در بهشت زيرين وجود دارد. اختلافات بسيارى بين بهشت برين و بهشت زيرين است. از لحاظ تمثيلى در بهشت برين، آب به آزادى جريان دارد (۵۵:۵۰)، در حالى که در بهشت زيرين آب را بايد بوسيله تلمبه بالا کشيد (۵۵:۶۶). از لحاظ تمثيلى، همسران پاک فورا ً به همسرانشان در بهشت برين ملحق ميشوند(۵۵:۵۶)، در حالى که ساکنين بهشت زيرين بايد خودشان بروند و همسرانشان را بياورند (۵۵:۷۲).

27- كساني كه زير چهل سالگي بميرند به بهشت زيرين خواهند رفت.

28- اين دنيا عرصه و سلطنت موقتي شيطان است.

29- زنان بايد در زمان حيض و نفاس هم نمازشان را به جا آورند.

30- تكليف جنگهاي صدر اسلام (كه باعث تفرقه زيادي شده است) مانند جنگ علي و معاويه و قيام حسين بن علي با استفاده از معجزه رياضي قرآن مشخص شد.

31- در تمام اديان آسماني و فرقه هاي مختلف مسلمان واقعي (بدون در نظر گرفتن فرقه مادرزادي) وجود دارد. بنابراين مسيحي مسلمان ، يهودي مسلمان ، شيعه مسلمان ، سني مسلمان و بودايي مسلمان داريم.

32- زكات خيلي مهم است و يك چهلم در آمد را بايد به عنوان زكات به نيازمندان و فقرا پرداخت كرد.

33- پرداخت زكات بايد در زمان بدست آوردنش انجام شود ، نه در پايان هر سال مالي.

34- پوشيدن روسري براي زنان اجباري نيست و براساس عرف آن جامعه ميتواند انتخاب كند. اما سينه هاي خويش را بايد بپوشاند و لباسهاي بلند بپوشد.

35-فقط چهار نوع گوشت حرام است و بقيه حلال است و استفاده از ساير گوشتها بستگي به عرف و بهداشت و سليقه دارد. خداي مهربان هر حيواني را براي كاري خلق نموده است. مثلا اسب و خر و قاطر را براي باربري و سواري و تجمل آفريده است (16:5-6-7-8 و 6:143-144) و سگ براي نگهباني و حراست از گله خلق شده است (18:18) و گاو و گوسفند و شتر براي شيردهي و گوشت دهي خلق شده اند. پيروى از هر گونه حرامى که در قرآن ذکر نشده، معادل بت پرستى است (۱۵۲-۶:۱۴۲).

چهار نوع گوشت حرام :

1- مردار، 2- خون جارى،3- گوشت خوک، بخاطر آلودگى آن، ۴- گوشتى که از روى کفر به غير از خدا هديه شده باشد.

36 – سوره حمد در نماز حتما بايد به زبان عربي باشد زيرا اين نقطه اشتراك بين تمام زبانهاست. تعداد حرف باء و ميم در سوره حمد نوزده است. اين دو حرف تنها حرفهايي هستند كه در تلفظ آنان از لب استفاده مي شود و زبان به كار برده نمي شود. به همين خاطر تلفظ اين دو حرف در تمام زبانهاي دنيا مثل هم است و اين خود نقطه وحدت و اشتراك تمام مردم دنياست. زماني كه اسلام دين جهاني بشود ( و ان شاء الله خواهد شد ) اين نكات نقطه اشتراك تمام اديان است در نماز خواندن.

37 – پيامبر محمد آخرين نبي بود ، اما آخرين رسول نبود. و همچنين قرآن آخرين كتاب آسماني است.

38 – فرقه هاي بهائي و قادياني حيله شيطان بودند براي خراب كردن پيام خدا.

39 – ابراهيم بنيانگذار اسلام بوده است و نماز و روزه و زكات و حج از او به ما ارث رسيده است و همه بايد در اين چهار منسك و شعار متحد و همصدا باشند.

40- حج را ميتوان در چهار ماه حرام انجام داد. اما مسلمانان سنتي آن را به يك ماه محدود كرده اند و اين خود مشكلات زيادي را بوجود آورده است. از جمله جمعيت زياد و در نتيجه از حالت معنوي خارج شدن حج.

41 – روزه را نبايد در اذان مغرب افطار كرد بلكه بايد تا غروب كامل آفتاب (شروع كامل شب) ادامه داد.

42- حج منحرف شده است : متأسفانه اغلب زوار مسلمان امروزى چنين رسم کرده اند که به زيارت آرامگاه محمد هم ميروند و در آنجا مرتکب قبيح ترين اعمال بت پرستى ميشوند، و اينچنين حج خود را باطل ميکنند. قرآن مکرراً از "مسجد مقدس" صحبت ميکند، در حالى که مسلمانان امروزى درباره "دو مسجد مقدس" صحبت ميکنند! مسلمانان با قرار دادن آرامگاه محمد بعنوان "مسجد مقدس" ديگر، مرتکب بت پرستى آشکارى شده اند! اين سرپيچى کفر آميزى است از قرآن.

43- نماز خواندن، زکات دادن، روزه گرفتن در ماه رمضان، و حج، بعلاوه مزاياى گرانبهاى روحانى، مزاياى جسمانى و اقتصادى فراوانى به همراه دارند.

44- زکات بايد با دقت حساب شود، و بطور مداوم هر وقت در آمدى دريافت کرديم، داده شود. ماليتهاى دولت بايد کسر شود، اما نه مخارج ديگر مانند بدهکارى ها، قسط ها، و مخارج زندگى. اگر شخصى آدم فقيرى نميشناسد، ميتواند زکات را به مسجد، يا مؤسسات خيريه اى که هدف اصلى آنها کمک به فقرا باشد، بدهد. کمک هاى مالى به مساجد يا بيمارستانها يا مؤسسات بعنوان زکات بحساب نمى آيد. زكات را بايد بترتيب به والدين، خويشاوندان، يتيمان، فقرا، و مسافران بيگانه، بدهيم (۲:۲۱۵). بخاطر دادن زکات، هيچ کس گرسنه و بدون جا و مکان نخواهد بود

45- هر نمازى از زمان خودش تا وقتى که وقت نماز بعدى ميشود، قابل قبول است. اگر در زمان تعيين شده خوانده نشود، فرصتى است از دست رفته که نميتوان آنرا جبران کرد؛ فقط شخص ميتواند توبه کند و طلب بخشش کند. پنچ نماز شامل ۲، ۴، ۴، ۳، و ۴ رکعت، به همين ترتيب هستند.

46- اثبات اين که نماز از قبل بواسطه ابراهيم تأسيس شده بود در آيات ۸:۳۵، ۹:۵۴، ۱۶:۱۲۳، و ۲۱:۷۳ آمده است. اين مهمترين وظيقه در اسلام (تسليم) آنقدر تغيير شکل پيدا کرده که براى اکثر مسلمانان نمازها بصورت آداب بت پرستى در آمده اند. اگر چه قرآن دستور ميدهد که نمازها بايد فقط به تنها خدا اختصاص داده شوند (۲۰:۱۴؛ ۴۵، ۳۹:۳)، مسلمانان امروزى اصرار دارند که اسم "محمد و خانواده اش" و "ابراهيم و خانواده اش" را هم در خلال نامزشان بکار ببرند. اين کار نماز را باطل و بيهوده ميکند (۳۹:۶۵).

47- بر خلاف عقيده عمومى، دستهاى دزد نبايد قطع گردد. خدا را شکر ميکنيم براى مهربانى فراوانش و معجزه رياضى قرآنش که حالا متوجه شده ايم که دستهاى دزد بايد علامت گذارى شود.

48- در "حديت و سنت" کفر آميز آمده است که زنا کارى را که ازدواج کرده بوده، تا پاى مرگ سنگسار کنيد. اين قانون خدا نيست. همانطور که در آيه ۲۴:۲ ذکر گرديده است، مجازات زناکار، شلاق زدن در حضور عموم است؛ صد ضربه شلاق نمادين. مجازات اساسى، فشار اجتماعى و رسوا کردن مجرم است. با شلاق زدن در ملاء عام، اين هدف عملى ميشود.

49- بهشت از قبل وجود داشته است و آدم و حوا تا زمانى که هنوز بيگناه بودند در آنجا ميزيستند (۲:۳۵).

50- جهنم هنوز خلق نشده است. در روز قضاوت خلق خواهد شد (۸۹:۲۳ و ۶۹:۲۷ )

51- کتابهاى آسمانى تنها خلقت خدا نيستند که با انشاء رياضى بر پايه ۱۹ قرار گرفته اند. به طور مثال : خورشيد، ماه، و زمين هر ۱۹ سال يک بار بر روى يک خط قرار ميگيرند و مثالهاي فراوان ديگر در طبيعت كه براساس نوزده خلق شده اند.

52- روش اقتصادى خدا بر پايه گردش مدام دارايى، منع ربا خوارى و تشويق سرمايه گذارى بارآور بنا شده است. اقتصاد غير سازنده مانند قمار، بخت آزمايى و بهره هاى وامي منع شده است (۷-۲:۲۷۵؛۵۹:۷).

53- تعدد زوجات در قرآن اجازه داده شده است، اما تحت شرايطى بسيار سخت. هر گونه سوء استفاده از اين اجازه الهى عذاب سنگينى ببار مى آورد. بنابراين، اگر چه تعدد زوجات از طرف خدا اجازه داده شده است، خوب است پيش از آنکه بگوييم تعدد زوجات اجازه داده شده است، شرايط خود را دقيقا ً بررسى کنيم. تعدد زوجات بايد درد و محروميت را تسکين دهد نه اينکه باعث درد و محروميت شود. اگر خانواده جديد جوانى تشکيل داده ايد، مسلما ً تعدد زوجات سوء استفاده است. تعدد زوجات جهت جانشين ساختن زنى جوان تر، سوء استفاده از قانون خدا است (۴:۱۹).

54- روز آخر شدن دنيا نزديك است و در سال 2280 ميلادي انجام خواهد پذيرفت.

55- قرآن كامل است (6:19, 38, 114, 115; 50:45).

56- اسلام براساس دو چيز است:

1- قرآن

2- نمازه – زكات – روزه – حج از طريق ابراهيم به ما ارث رسيده است.

57- خوشبختي واقعي در تسليم شدن به خداست.

سجده

آيا سجده به غير خدا جايز است؟ و اصلا سجده به چه معناست؟ آيا يعقوب و برادران يوسف ، يوسف را سجده كردند؟ آيا خدا به ما دستور داده است كه در مقابل غير خدا سجده كنيم؟ براي جواب به سوالات بالا لازم است كه مفهوم كلي سجده را از خود قرآن بياموزيم. قرآن كتاب كاملي است و طي آياتش ما را در درك مفهوم سجده راهنمايي ميكند. يكي از سوره هاي قرآن اسمش سجده است. پس بهتر است كه مفهوم سجده را در خود اين سوره جستجو كنيم. اتفاقا يكي از آيات اين سوره مفهوم واقعي سجده را مشخص ميكند.

[32:15] انما يؤمن بءايتنا الذين اذا ذكروا بها خروا سجدا وسبحوا بحمد ربهم وهم لا يستكبرون

[32:15] تنها مردمي كه حقيقتا به آيات ما ايمان دارند، كساني هستند كه با شنيدن آنها به سجده مي افتند. آنها بدون هيچ تكبري پروردگارشان را تجليل و ستايش مي كنند.

خداي مهربان در آيه بالايي سجده كردن را به نشانه هاي الهي نسبت داده است ( تنها مردمي كه حقيقتا به نشانه هاي ما ايمان دارند، كساني هستند كه با شنيدن آنها به سجده مي افتند ) . در همين آيه مشخص مي شود كه سجده بخاطر خضوع و تسليم شدن در مقابل نشانه هاي خداست. سجده بخاطر نشانه هاي خداست. مثلا ساحران كه معجزه موسي را مشاهده كردند خودبخود به سجده افتادند. آنها براي موسي سجده نكردند بلكه در مقابل معجزه موسي به سجده افتادند. خضوع و خشوع و تسليم شدن سجده مي آورد ، سجده براي خدا. مومنان در مقابل نشانه ها و آيات خدا خودبخود خضوع و خشوع و تسليم مي شوند. به همين خاطر بعد از سجده كردن ساحران گفتند كه : "ما به پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم."

[20:70] فالقي السحرة سجدا قالوا ءامنا برب هرون وموسى

[20:70] شعبده بازان به سجده افتادند و گفتند: "ما به پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم."

زماني كه آدم اسماء را به فرشتگان گفت ، فرشتگان به امر خدا سجده كردند. آنها بخاطر آدم سجده كردند زيرا آدم چيزي را گفته بود كه تعجب فرشتگان را برانگيخت و اين خود نشانه اي بود از نشانه هاي خدا .عبارت "اسجدوا لآدم" را بهتر است به "سجده بخاطر آدم" ترجمه كنيم نه "سجده آدم" . (آيات 2:30 تا 2:34)

البته در اينجا سجده كردن براي آدم به معناي خدمت كردن به اوست. زيرا ملائك موظف شدند كه به بني آدم خدمت كنند ( با بارش باران و وزش باد و ياري مومنين و ...). اما شيطان به خاطر آدم سجده نكرد و به جاي خدمت به بني آدم ، خيانت را انتخاب كرد.

تا اينجا متوجه شديم كه سجده يعني خضوع و خشوع و تسليم شدن در مقابل نشانه ها و آيه هاي خدا. حتي كل موجودات و جمادت دائم خدا را سجده ميكنند . سجده آنها مثل سجده ما نيست (و لله يسجد من في السموت و الارض). در اينجا سجده كردن به معناي تسليم بودن در مقابل دستورات خداست.

در جاي ديگري از قرآن يعقوب و برادران يوسف بخاطر يوسف به سجده افتادند. يوسف در بچگي خواب ديده بود كه خورشيد و ماه و يازده ستاره به خاطر او سجده ميكنند. اين يك نشانه و آيت بود از طرف خدا. اما برادارن يوسف در آن شك كردند و آن را مسخره كردند و نهايتا به علت حسادت آن را زير پا گذاشتند. اما خداي قادر متعال خواب را اجرا كرد. برادران يوسف زماني كه به مصر رفتند و موقعيت يوسف را ديدند ، متوجه شدند كه خواب يوسف يك واقعيت بوده است . معجزه يوسف خواب بود. خواب براي او يك نشانه و آيت بود. به همين خاطر حتي يعقوب (كه يك پيامبر بود و از نظر سن و سال از يوسف بسيار بزرگتر بود) در مقابل اين نشانه الهي سجده كرد. در واقع آنها به يوسف سجده نكردند. بلكه در مقابل محقق شدن معجزه خواب يوسف ناخودآگاه به سجده افتادند (مثل سجده ساحران به خاطر تسليم شدن در مقابل معجزه عصاي موسي).

[12:100] ورفع ابويه على العرش وخروا له سجدا وقال يابت هذا تاويل رءيي من قبل قد جعلها ربي حقا وقد احسن بي اذ اخرجني من السجن وجاء بكم من البدو من بعد ان نزغ الشيطن بيني وبين اخوتي ان ربي لطيف لما يشاء انه هو العليم الحكيم

[12:100] او والدين خود را بر تخت نشاند. آنها جلوي او سجده كردند. او گفت: "اي پدر من، اين است تعبير خوابي که در گذشته ديدم. پروردگار من آن را تحقق بخشيده است. او مرا مورد لطف قرار داده است، مرا از زندان رهايي داد و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم جدايي انداخته بود، از بيابان به اينجا آورد. پروردگار من نسبت به خر کس که بخواهد، سرشار از محبت است. اوست دانا، حکيم ترين."

در آيه بالايي يوسف بلافاصله بعد از اينكه يعقوب و برادرانش در مقابل نشانه خدا تسليم شدند ، ميگويد : "اي پدر من، اين است تعبير خوابي که در گذشته ديدم. پروردگار من آن را تحقق بخشيده است. او مرا مورد لطف قرار داده است، مرا از زندان رهايي داد و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم جدايي انداخته بود، از بيابان به اينجا آورد". يوسف در نهايت كار خدا را شكر ميكند و اين نشان ميدهد كه سجده به خاطر نشانه و آيت يوسف بوده است. نشانه و آيت هم از طرف خداست.

خداي قادر متعال سجده به مخلوق را جايز نميداند. اما سجده كردن بخاطر تحقق يافتن نشانه ها و آيات الهي مشكلي ندارد. زيرا سجده كردن در مقابل آيات و نشانه هاي الهي يعني سجده در مقابل خدا. به همين خاطر خدا ميفرمايد.

[41:37] ومن ءايته اليل والنهار والشمس والقمر لا تسجدوا للشمس ولا للقمر واسجدوا لله الذي خلقهن ان كنتم اياه تعبدون

[41:37] در ميان مدرك هاي او شب و روز و خورشيد و ماه است. در مقابل خورشيد و ماه سجده نكنيد؛ در مقابل خدا سجده كنيد كه آنها را آفريد، اگر واقعا تنها او را پرستش مي كنيد.

يعني سجده به يوسف غلط است. اما سجده به خاطر تحقق يافتن نشانه و آيت الهي (خواب يوسف) غلط نيست. سجده به موسي غلط است ، اما سجده در مقابل پيروز شدن عصا (نشانه خدا) بر سحر ساحران غلط نيست. پس :

سجده كردن در واقع يعني خضوع و خشوع و تسليم در مقابل امر و نشانه خدا.

تمام سجده هايي كه در قرآن ذكر شده است در انجام ظاهري يكي نيستند ؛ مثلا سجده ستاره و درختان (55:6) با سجده انسانها فرق ميكند. مثلا سجده فرشتگان بخاطر آدم مثل به خاك افتادن ما نيست. بلكه به معناي خدمت كردن است. بايد بدانيم كه تمام سجده ها براي خداست ( وأن المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا ). خداي مهربان در آيه 29 سوره فتح مي فرمايد كه : " سيماهم في وجوههم من أثر السجود ". اثر سجود به معناي جاي فيزيكي سجده كردن نيست بلكه كسي كه در مقابل نشانه ها و آيات خدا خاضع و خاشع باشد ، اثر سجده بر سيماي او هويداست و خودبخود مشخص است كه او آدم خاشع و متواضعي است.

ملائكه از اول آدم را قبول نداشتند. اما وقتي آدم نشانه و آيت خدا (اسماء) را به ملائك نشان داد ، ملائك سجده كردند. اين نشان ميدهد كه ملائك در مقابل امر و نشانه خدا مطيع و خاشع بودند. پس در كل داريم :

سجده كردن در واقع يعني خضوع و خشوع و تسليم در مقابل امر و نشانه هاي خدا.

سجده كردن لزوما به معناي به خاك افتادن نيست . كسي كه در مقابل امر و نشانه خدا خاضع و خاشع باشد ممكن است كه به خاك بيفتد و يا ممكن است كه از نظر ذهني تسليم شود و از نظر ذهني سجده كند. سجده يعني فراموش كردن منيت و تسليم شدن در مقابل امر خدا. شيطان گفت من از آدم بالاترم و در مقابل خداي خويش تسليم نشد. در واقع شيطان به خاطر منيت در مقابل آدم سجده نكرد.

سجده كردن رو به كعبه :

ما رو به كعبه سجده ميكنيم نه اينكه كعبه را سجده كنيم. كعبه فقط يك نشانه و آيت است ، نشانه خدا. چون كه خدا را نمي شود ديد و همچنين خداي قادر متعال منزه است از صفات فيزيكي ؛ بنابراين نميتوان مكان مشخصي را براي خدا در نظر گرفت. به همين خاطر خداي قادر متعال يك مكان مشخص و نمادين در روي كره زمين براي خويش مشخص كرده است ، كه همه بايد رو به آنجا سجده كنند و روبه آنجا نماز بخوانند و آن را طواف كنند. كعبه به خودي خود مقدس نيست. يعني مقدس بودن كعبه ازلي و ابدي نيست. قبل از كعبه خدا مسجدالاقصي را مكان نمادين خويش تعيين كرده بود ، پس مقدس بودن كعبه به خاطر خداست. كعبه يك جاي نمادين است براي خدا ، براي متحد كردن مسلمانان سراسر جهان. اگر يك روز خدا كعبه را تغيير ميداد و يك جاي ديگر را انتخاب ميكرد ، ميبايست همه رو به آن جاي جديد نماز بخوانند و رو به آن جا سجده كنند و آن جا را طواف كنند. خداي قادر متعال در زمان پيامبر محمد كعبه را از مسجد الاقصي به مسجد الحرام تغيير داد. خيلي ها اعتراض كردند. اما خدا مي خواست آنان را آزمايش كند. زيرا مسجدالحرام و مسجد الاقصي به خودي خود چيزي نيستند. بلكه اين امر خداست كه مهمه. خدا با تغيير قبله خواست آنان را آزمايش كند. آيا مسلمانان كعبه را ميخواهند به خاطر خود كعبه؟ يا اينكه كعبه را ميخواهند به خاطر امر خدا؟ اين آزمايش خيلي مهم است.

[2:143] وكذلك جعلنكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا وما جعلنا القبلة التي كنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه وان كانت لكبيرة الا على الذين هدى الله وما كان الله ليضيع ايمنكم ان الله بالناس لرءوف رحيم

[2:143] اين چنين شما را جامعه اي بي طرف قرار داديم، تا بر مردم شاهد باشيد و رسول بر شما شاهد باشد. ما جهت اصلي قبله را فقط به اين منظور تغيير داديم که معلوم شود چه کساني بي چون و چرا از رسول پيروي مي کنند و چه کساني روي پاشنه خود عقبگرد مي کنند. آن آزمايشي بود دشوار، ولي نه براي آنان که خدا هدايتشان کرده است. خدا هرگز عبادات شما را تباه نمي گرداند. خدا نسبت به مردم رئوف است، مهربان ترين.

تعيين خانه براي خدا ، كار خود خداست. يعني كسي ديگر حق ندارد كه براي خدا خانه تعيين كند و دوروبر آن طواف كند. زيرا اين جزو شعائر خداست و قرآن آخرين كتاب آسماني است. اما با كمال تاسف خيلي ها براي خويش مقبره هاي مقدسين خويش را مثل كعبه زيارت ميكنند و آن را طواف ميكنند.

وهابيت

در بعضي گفتمانها كه بعضي نكات يكتاپرستي مينويسم من را متهم به وهابيت ميكنند غافل از اينكه وهابيت خود پيرو چشم و گوش بسته احاديث هستند و در پيروي از احاديث و سنتها رتبه اول را دارند. در واقع وهابيون عقايد شرك آلودي دارند و فقط فكر مي كنند كه يكتاپرستند. معمولا مسلمانان سنتي به چندين گروه تقسيم مي شوند.

1- گروهي كه صفات خدا را به پيامبران و مقدسين نسبت ميدهند مثل گروههايي از شيعه و سني :

متاسفانه خيلي از مسلمانان صفات خدايي را به مقدسين خويش ميدهند. مثلا ميگويند كه مقدسينشان بعد از مرگ درخواستهاي آنها را مي شنوند و آن را به خدا مي رسانند. اين درحالي است كه فقط خدا همه جا حي و حاضر است. فقط خداست كه صداي همه را مي شنود.

2- گروهي كه صفات انسان را به خدا نسبت مي دهند مثل گروههايي از وهابيت.

اما مساله به اينجا ختم نمي شود ؛ بلكه گروهي ديگر صفات مخلوق را به خدا مي دهند. مثلا ميگويند (حتي حديث دارند) كه : خدا دست و پا دارد ؛ خدا هر شب جمعه بر پشت بام خانه ها مي آيد ؛ خدا گريه ميكند و ...

خداي قادر متعال منزه است از اين شركيات

شيطان سركش

خواندن مدعو غيبي شرك است. اين يك اصل است كه از آيات قرآني متوجه مي شويم. خداي توانا در خيلي از موارد از وسايل براي اموراتش استفاده ميكند . به عنوان مثال بوسيله پيامبر مردم را به راه راست راهنمايي مي كند. بوسيله فرشتگان باران مي باراند. بوسيله فرشتگان مي ميراند. بوسيله فرشتگان با پيامبران ارتباط برقرار كرد و بوسيله فرشته وحي بر پيامبران كتاب نازل كرد. اما با كمال تاسف خيلي از مردم بعد از مرگ پيامبران آنان را بت قرار داده اند و از آنان به جاي خدا كمك مي خواهند. از مقدسين خويش شفاي بچه مي خواهند. در خوشي ها و سختي ها از مقدسين خويش تقاضاي نجات و كمك مي كنند. خداي توانا در آيات مختلف به اين مشكل اشاره فرموده است.

[46:5] ومن اضل ممن يدعوا من دون الله من لا يستجيب له الى يوم القيمة وهم عن دعائهم غفلون

[46:5] کيست گمراه تر از آنان که معبوداني را در کنار خدا مي خوانند که آنها تا روز رستاخيز نتوانند پاسخشان دهند، و آنان از عبادات آنها به کلي بي خبرند؟

همانطور كه در آيه بالايي مي بينيد ، کساني که به جاي خدا خوانده مي شوند بکلي از درخواستها بي خبرند. و اين مهمترين دليل براي نخواندن غير خداست. زيرا درخواست كمك از كسي كه صداي ما را نمي شنود ، به معناي سراب است. علاوه بر آنكه حتي اگر هم بشنود ، باز هم كاري نمي تواند انجام دهد. مثلا پيامبر محمد وظيفه اش ابلاغ و راهنمايي مردم بود. اما شفاي بچه وظيفه او نبود. پس چه قبل از مرگ و چه بعد از مرگ نميتوان شفاي بچه از او خواست و اگر هم از او خواسته شود باز درخواست بيهوده اي است. حتي بعد از مرگ نميتواند وظيفه اصلي خويش (ابلاغ پيام و راهنمايي مردم) را هم اجابت كند زيرا او مرده است و از اين دنيا بي خبر است. به همين خاطر خداي مهربان مي فرمايد:

[7:194] ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صدقين

[7:194] معبودانى كه در كنار خدا مى خوانيد، مخلوقاتى مانند شما هستند. برويد و آنها را صدا كنيد؛ بگذاريد به شما پاسخ دهند، اگر حق با شماست.

قوم موسي از موسي مي پرسند كه مشخصات گاو چي بايد باشد كه داستانش در سوره بقره ذكر شده است. در اين حالت چون موسي زنده است ، قومش از موسي درخواست مي كنند . موسي مدعو غيبي نيست زيرا زنده است و بين مردم خويش است و ميتواند صداي آنها را بشنود و به آنها جواب دهد. هر چند كه درخواستهاي بني اسرائيل اكثرا بيخود و اضافي بود.

[2:67] واذ قال موسى لقومه ان الله يامركم ان تذبحوا بقرة قالوا اتتخذنا هزوا قال اعوذ بالله ان اكون من الجهلين

[2:67] موسي به قوم خود گفت: "خدا به شما فرمان مي دهد که ماده گاوي را قرباني کنيد." گفتند: "آيا ما را به تمسخر مي گيري؟" گفت: "خدا نكند که مانند نادانان رفتار کنم."

[2:68] قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هي قال انه يقول انها بقرة لا فارض ولا بكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

[2:68] آنها گفتند: "از پروردگارت بخواه تا به ما نشان دهد کدامين را." گفت: "او مي گويد که آن ماده گاو نه چندان پير است و نه چندان جوان؛ ميانسال است. اکنون، به دستوري که داده شد، عمل کنيد."

سه فرشته پيش ابراهيم مي آيند ، ابراهيم در مورد عذاب قوم لوط از آنها سوال و جواب مي خواهد. در اين حالت فرشتگان مدعو غيبي نيستند و بنابراين درخواست و سوال ابراهيم از آنها غلط نيست زيرا فرشتگان فرستادگان خدايند و غير از فرامين خدا چيز ديگري اجرا نمي كنند.

شيطان از اين حيله در طول تاريخ بسيار بهره برده است. زيرا پيامبران و مقدسين بعد از مرگ از اين دنيا بي خبرند و توانايي دفاع از خود را ندارند. پس شيطان دست بكار مي شود و مردم را سر كار مي گذارد. مردم از مقدسين مرده درخواست مي كنند. در حالي كه كاملا بيهوده است و به نوعي ناسپاسي و ناشكري است. زيرا خداي توانا را كنار گذاشته و دنبال سراب رفته اند. خداي توانا از رگ گردن به ما نزديكتر است ، بنابراين خدا مدعو غيبي نيست زيرا او حتي نيات باطني ما را ميفهمد. نه فقط مال ما ، بلكه مال كل دنيا را. به اين طريق خدا نزديكترين است به انسان. واقعا حيف نيست خداي بزرگ مهربان را كنار گذاشته و رو به غير خدا آورده ايد.

كلا در آسمان طبقه يك (كه به عنوان تبعيد گاه از آن ياد مي شود زيرا گناهكاراني مثل انسانها و جنها به آن هبوط كردند) ، دو نوع نيرو وجود دارد . نيروهاي خدا و نيروهاي شيطاني. اجنه كافر و مشرك نيروهاي شيطاني هستند و ملائك نيروهاي خدا هستند. نيروهاي خدا به موجوديت انسان خدمت مي كنند. زيرا خداي توانا از همان ابتداي خلقت بني آدم ، از ملائك خواست كه به آدم خدمت كنند (طبق 2:30 سجده كردن به معناي خدمت كردن و كمك كردن است) . نيروهاي شيطاني از اين امر خدا سرباز زدند و مخالفت كردند. ملائك خدمتهاي مختلفي به بني آدم مي كنند . خدمتهاي عمومي همچون بارش باران و نزول وحي و ... و خدمتهاي خاص مثل ياري مومنين. اما نيروهاي شيطاني تصميم گرفتند كه به بني آدم خدمت نكنند و به همين خاطر مورد غضب خدا قرار گرفتند و خدا آنان را از رحمت خويش محروم كرد. شيطان از خدا فرصت خواست تا روز قيامت به روش خويش به بني آدم خدمت كند ( در اصل خيانت كند ) ، خدا هم طبق آزمايشي كه طراحي كرده بود ، اين فرصت را به نيروهاي شيطاني داد. نيروهاي شيطاني و نيروهاي خدا ديده نمي شوند. اما واقعا وجود دارند. اجنه شب و روز مشغول وسوسه و انحراف ما هستند و ملائك هم در بارش باران و امورات ديگر به ما كمك مي كنند و حتي بعضي ملائك خاصتا مومنين را ياري مي دهند(8:9).

[8:9] اذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم اني ممدكم بالف من الملئكة مردفين

[8:9] هنگامي كه براي نجات خود به پروردگارتان التماس مي كرديد، او به شما جواب داد: "من با هزار ملك كه از پي يكديگر مي آيند، شما را حمايت مي كنم."

بايد توجه كنيم كه در آسمان طبقه اول ( برخلاف شش آسمان ديگر ) علاوه بر ملائك ، نيروهاي شيطاني هم وجود دارند. مشركين زمان پيامبر از ملائك مجسمه ساخته بودند و حتي از آنها كمك مي خواستند و حتي خداي مهربان در روز قيامت به فرشتگان خواهد گفت : "آيا اين مردم شما را ميپرستيدند؟". فرشتگان در جواب خواهند گفت: نه خير خداي مهربان ، آنها جنها را پرستش مي كردند و اكثرشان به آن ايمان داشتند. آيات را ملاحظه كنيد:

[34:40] ويوم يحشرهم جميعا ثم يقول للملئكة اهؤلاء اياكم كانوا يعبدون

[34:40] در روزي كه او همه آنها را احضار كند، به فرشتگان خواهد گفت: "آيا اين مردم شما را مي پرستيدند؟"

[34:41] قالوا سبحنك انت ولينا من دونهم بل كانوا يعبدون الجن اكثرهم بهم مؤمنون

[34:41] آنها جواب خواهند داد: "تجليل تو را. تو مولا و سرور ما هستي، نه آنها. درعوض، آنها جن ها را پرستش مي كردند؛ اكثرشان به آن ايمان داشتند."

دقيقا به همين خاطر است كه ما نبايد از مدعو غيبي به جز خدا كمك بخواهيم و نبايد از مدعو غيبي غير از خدا سوال و جواب خواست زيرا مدعو غيبي بر همه چيز احاطه ندارد و فقط خداست كه بر همه چيز احاطه دارد. پيامبر محمد تا زماني كه زنده بود ، مي توانستيم پيشش برويم و از او سوال و جواب بپرسيم. اما همينكه مرد ، ديگر از ما بي اطلاع است و جنها دست بكار مي شوند و مردم را به چاه گمراهي ميكشانند. مردمي كه از مقدسين كمك ميخواهند ، بدون اينكه متوجه باشند ، دعاهايشان بيفايده است و بدون اينكه متوجه باشند با شياطين طرف شده اند. زيرا درخواستهاي آنان بوسيله شياطين شنيده مي شود و شياطين هم با القاء خوشي هاي لحظه اي آنان را به اين درخواستها معتاد مي كنند.

[4:117] ان يدعون من دونه الا انثا وان يدعون الا شيطنا مريدا

[4:117] آنها حتي در كنار او خدايان مؤنث را مى خوانند؛ درواقع، آنها فقط شيطاني سركش را پرستش مى كنند.

تا بعد از مدتي چندين شيطان بر او مسلط مي شوند و او را به چاه گمراهي و فساد مي كشانند. زيرا اين عده از مردم از ياد خدا سرباز زده اند. خدا از رگ گردن به آنها نزديكتر است ، اما آنها از مقدسين خويش درخواست مي كنند. خداي مهربان قول داده است كه شياطين را بر اين نوع مردم مسلط كند.

[43:36] ومن يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطنا فهو له قرين

[43:36] هر كس ياد بخشنده ترين را ناديده بگيرد، ما براي او شيطاني تعيين مي كنيم تا همزاد دائمي او باشد.*

بله هركي به جاي خدا ، مقدسين خويش را ذكر كند و صفات خدايي به مقدسين خويش بدهد ، خداي مهربان شيطان سركشي را همنشين هميشگي او خواهد كرد. دقيقا به همين خاطر است كه اين عده از مردم نميتوانند هوي و هوسهاي خويش را كنترل كنند و مدام مشغول اختراع كلك شرعي هستند. اين عده از مردم به هيچ وجه قابل اعتماد نيستند زيرا يك شيطان سركش هميشه همراه آنان هست. اين عده از مردم براي كنترل هوي و هوس خويش مجبور به ابداع روشهاي غلط عرفاني مي شوند و از يك چاه در يك چاه ديگر خواهند افتاد. عده اي وجود شيطان سركش را در وجود خويش به عينه احساس مي كنند و به همين خاطر فكر و ذهن خويش را در اختيار بزرگان و رهبران خويش قرار مي دهند تا كه بلكه با فرمانبرداري محض از آنان ، از دست اين شيطان سركش رهايي يابند. بندگان مخلص خدا وجودشان آرام است. اما بندگان غير مخلص خدا ، دائما در حال بت عوض كردن هستند. از يكي كه جواب نگرفتند ، روبه يكي ديگر مي آورند.

مقايسه گفته مشركين زمان پيامبر و گفته هاي مردم زمان ما

[10:31] قل من يرزقكم من السماء والارض امن يملك السمع والابصر ومن يخرج الحي من الميت ويخرج الميت من الحي ومن يدبر الامر فسيقولون الله فقل افلا تتقون

[10:31] بگو: "چه کسي از آسمان و زمين براي شما روزي فراهم مي کند؟ کيست که يکايک شنوايي ها و بينايي ها را تحت کنترل دارد؟ کيست که زنده را از مرده به وجود مي آورد و مرده را از زنده؟ کيست که كنترل همه امور به دست اوست؟" آنها خواهند گفت: "خدا." بگو: "پس چرا احکام را به جا نمي آوريد؟"

1- چه كسي آسمانها و زمين را خلق كرده است؟

مشركين زمان پيامبر : خدا

بعضي از مردم در زمان ما : مسيح هم خلق ميكرد براساس 3:49

2- چه كسي مدبر امور است؟

مشركين زمان پيامبر: خدا

بعضي از مردم در زمان ما : خدا و ملائكه و مقدسين (چون "مدبرات امرا" در آيه 79:5 جمع آمده است )

3- چه كسي مي ميراند و زنده ميكند؟

مشركين زمان پيامبر: خدا

بعضي از مردم در زمان ما : مسيح هم زنده ميكرد براساس 3:49

4- چرا مقدسين را مي خوانيد؟

مشركين زمان پيامبر: شفيع ما نزد خدا باشند (10:18)

بعضي از مردم در زمان ما : شفيع و مدبر امور هستند نزد خدا

5- در سختي ها چه كسي را مي خوانيد؟

مشركين زمان پيامبر: خدا (10:22)

بعضي از مردم در زمان ما : پيامبر و مقدسين را واسطه قرار مي دهيم ، چون خدا خودش از واسطه ها استفاده مي كند مثلا از جبرئيل براي نزول وحي استفاده ميكند.

6- کيست که فرمانروايي همه چيز به دست اوست و اوست که مي تواند کمک کند، ولي به کمک نيازي ندارد؟

مشركين زمان پيامبر: خدا (23:88)

بعضي از مردم در زمان ما: خدا و بعد پيامبر و مقدسين

7- چه كسي باران مي باراند؟

مشركين زمان پيامبر: خدا (29:63)

بعضي از مردم در زمان ما : خدا و فرشته باران

[29:63] ولئن سالتهم من نزل من السماء ماء فاحيا به الارض من بعد موتها ليقولن الله قل الحمد لله بل اكثرهم لا يعقلون

[29:63] اگر از آنها سئوال كني: "چه كسي از آسمان آب فرو مي فرستد تا زمين مرده را زنده كند،" خواهند گفت: "خدا." بگو: "ستايش خدا را." اكثر آنها نمي فهمند.

وصيت اول و دوم لقمان

احترام به پدر و مادر دومين وصيت لقمان به پسرش بوده است. آيه زير را نگاه كنيد:

[31:14] ووصينا الانسن بولديه حملته امه وهنا على وهن وفصله في عامين ان اشكر لي ولولديك الي المصير

[31:14] ما به انسان سفارش كرديم تا به والدينش احترام بگذارد. مادرش او را حامله شد و بار سنگين و سنگينتر شد. تا دو سال (مراقبت فراوان) طول مي كشد كه از شير گرفته شود. بايد از من سپاسگزار باشي و هم چنين از پدر و مادر خود. سرنوشت نهايي به سوي من است.

اما خداي مهربان اطاعت از آنان را مقيد به عدم شريك قرار دادن براي خدا كرده است.

[31:15] وان جهداك على ان تشرك بي ما ليس لك به علم فلا تطعهما وصاحبهما في الدنيا معروفا واتبع سبيل من اناب الي ثم الي مرجعكم فا نبئكم بما كنتم تعملون

[31:15] اگر آنها تو را مجبور كنند تا هرگونه معبودي را در كنار من قرار دهي، از آنها اطاعت نكن. ولي در اين دنيا به خوش رفتاري با آنها ادامه بده. فقط از راه كساني پيروي كن كه به من تسليم شده اند. سرانجام، همگي شما به سوي من بازمي گرديد، سپس من شما را از آنچه كرده ايد، آگاه خواهم كرد.

اما اولين وصيت او به پسرش :

[31:13] واذ قال لقمن لابنه وهو يعظه يبني لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم

[31:13] به ياد آور که لقمان در حالي که پسرش را اندرز مي داد، گفت: "اي پسرم، هيچ معبودي را در كنار خدا قرار نده؛ شرک بي عدالتي بسيار بزرگي است."*

همانطور كه در 31:15 ميبينيد دومين وصيت لقمان مشروط به رعايت وصيت اول است.هر دستوري از هركسي مادام كه باعث نقض وصيت اول شود باطل است. هر سخني كه باعث شريك قرار دادن براي خدا شود باطل است وصيت اول و دوم لقمان نكته ظريفي را به همراه دارد كه اصل يكتاپرستي را بيان ميكند و آن هم اين است كه تمام احكام مشروط به رعايت وصيت اول است. خدا هيچوقت امر به شرك نمي كند. اگر در يكي از آيات قرآن شبهه اي براي شما پيش آمد و شما را به شريك قراردادن به خدا امر كرد (هرچند كه چنين آيه اي وجود ندارد و فقط ممكن است كه انسانهاي با قلب مريض چنين تفسيري كنند) ، در آنصورت بايد به محكمات قرآن پناه برد و صبر كرد تا خدا قدرت درك آن آيه متشابه را به ما عطا كند. مثلا عده اي استفاده خدا از ضمير جمع در قرآن را بهانه قرار مي دهند و به همين بهانه از مقدسين خويش در دعاهاي خويش طلب كمك مي كنند. اما ضماير جمع نكات جالبي را در بردارد كه مومنين آن را درك ميكنند و كافرين بوسيله آن گمراه مي شوند.