Counters

Wednesday, October 07, 2009

دشمن پنداری

زماني كه در گفتمانهاي مختلف از خدا حرف زده ميشود و به سوي خدا دعوت ميشود ؛ با واكنشهاي خشن روبرو مي شويد. مثلا در يكي از گفتمانها از آنها با استدلال خواسته شد كه مقدسين را واسطه قرار ندهند و فقط از خدا كمك بخواهند و حديث و سنت باطل است ؛ اما با كمال تاسف با جوابهاي زير روبرو مي شويد از جمله :

لفظهاي نادان ، ابله ، سفيه ، كودن و ...

عامل خارجيها ، دشمن ، منافق ، دشمن پيامبر ، دشمن دين ، دشمن قرآن و ...

تنها دشمن انسان در درون خود اوست. شخصيت هر فردي ميتواند بهترين دوست و همچنين ميتواند بدترين دشمن آدمي باشد. انسان دانا ميكوشد تا كه با انسانهاي ديگر در صلح و آشتي باشد. هر دشنام و فحشي كه از دهن يك فرد بيرون مياد نشان از آشفتگي دروني او دارد. اي خداي مهربان آنقدر نيروي دروني به من بده تا بتوانم تهمتها را تحمل كنم . چون ميدانم كه نهايتا به سوي تو برميگرديم. هيچوقت لفاظي و جدال را دوست ندارم . هميشه دوست دارم كه ديگران را به راه راست راهنمايي كنم و هيچوقت هم كينه اي از ديگران به دل نمي گيرم. تنها چيزي كه در جواب شما ميتونم بگم اينه كه ما هيچوقت عقايد خود را به زور به كسي تحميل نمي كنيم. ما عامل هيچ كشور و دشمني نيستيم. ما با هيچ گروه و حزب و سياستمداري هم مرتبط نيستيم. اين فقط نيروي دروني ماست كه ما را به اين راه هدايت كرده است. نيروي درونيي كه خدا آن را به ما نشان داده است ، نيروي درونيي كه شما را به اشتباه انداخته است ، نيروي درونيي كه شما را وادار كرده است كه فكر كنيد كه ما دشمنيم . بله شما در مورد ما به اشتباه رفته ای. نیرویي كه شما فكر مي كنيد عامل خارجيهاست ، نيروي خداست. به همين خاطر با زندان و اعدام هم نمیشود جلوش را گرفت . چسپاندن برچسبهای دشمن ، عامل استکبار مثل ریختن بنزین روی آتشه ، اونو بیشتر میکنه. ما از همه شما ساده تر و بي آزارتريم. انگار كه اين راه يكتاپرستي سالهاست با آن آشناييم. انگار كه راه و روش تمام مصلحين دنيا همين بوده است. انگار كه تمام انسانها فطرتا دنبال خدا هستند و ميخواهند كه فقط خدا بالاتر باشد. اما دوستان مخالف ما فكر ميكنند كه ما اين ايده ها را از خارجي ها ياد گرفته ايم. نه عزيز من. راه يكتاپرستي بدون غل و غش راه همه صالحين در طول تاريخ بوده است. اين راه غريبه نيست. آشناست ، آنقدر آشنا كه حاضري براي عقيده ات ، تمام عمرت زير شكنجه در زندان به سر بري .بالاتر از سياهي كه رنگي نيست .اين همان نيروي درونيه كه مذهب مادرزادي ، تعصبات قومي و ملي روي آن بي تاثير است. زيرا همه ما انسانها از يك نسليم و تمام اختلافات ديگر از جمله زبان و نژاد و محدوده هاي جغرافيايي تماما يك آزمايش است و مختصرا فقط يك خواب كوچولو. انسان اگر انسان باشد و به نداي وجدان خويش رجوع كند ، متوجه ميشود كه ما خيرخواه شما هستيم، ما بدي شما را نميخواهيم. عرصه تاريخ هميشه اينجوري بوده است ، هر كي اومده و گفته كه خداپرست شويد . خيلي از مردم اشتباهي او را درك كرده اند ، مردم فكر ميكردند كه اون ماموره و اومده تا اونها را از طرف خارجيها اغفال كنه. اگر مردم خدا را فراموش كنند و بجاش رو به مقدسين خود بيارند ، بعد از تبادل اطلاعاتي بين خويش و غيرهمفكران جامعه خويش به تضاد ميرسند و بعد از مدتي مجبور ميشوند كه به غير همفكران خويش اتهام دشمني بزنند و همينجاست كه ديكتاتوري مذهبي بوجود مياد. زيرا دشمن را بايد از بين برد !! . انسان هيچوقت نميتواند زمان را به عقب برگرداند ، اما اي كاش ميتوانست و در يك نگاه ميتوانست تاريخ را ببيند ، ببيند كه دشمن پنداري غيرهمفكران چقدر ميتواند خطرناك باشد ، اي كاش انسان ميدانست كه بزرگترين دشمن انسان شيطان درون آدمي است كه مدام سعي ميكند با حيله هاي مختلف مقدسين را جاي خدا بگذارد. ترفند شيطان در يك جمله خلاصه ميشود ، او ميخواهد كه خدا محور نباشد و در عوض مقدسين محور باشند. والسلام

تا دیر نشده بخود آیید ، عذاب خدا نزدیک است. فردا دیره ، همین حالا روش فکر کنید.

واسطه

بعضي از مسلمانان مقدسين خويش را در دعاهاي خويش واسطه قرار ميدهند و معتقدند كه آنها فقط وسيله اند. حتي ميگويند كه هر چيزي در اين دنيا بوسيله يك "وسيله و يا واسطه" انجام ميشود. ميگويند كه مثلا ما از پا براي راه رفتن كمك ميخواهيم و از دست براي غذا خوردن استفاده ميكنيم و همچنين دكتر واسطه است براي درمان مريضي. به همين دليل طلب كمك از پيامبر و مقدسين چيز عاديي است و هيچ مخالفتي با يكتاپرستي ندارد! بنابراين آنها از پيامبر و ساير مقدسين شفاي بچه شان را طلب ميكنند. از پيامبر و ساير مقدسين طلب كمك مي كنند.

مثال زير را عرض ميكنم تا با استفاده از آن يك مطلب مهم را ذكر كنم. يك تاجري بوده است كه بسيار مغرور بوده و معتقد بوده كه هيچ چيزي نيست كه او نتواند فراهم كند. او معتقد بود كه هيچ چيزي نيست كه بتواند جلو او را بگيرد. هر چيزي كه ميخواست با پولش بدست ميآورد. يكي از همراهان خيرخواه تاجر يكبار او را نصيحت كرد و به تاجر گفت كه درسته كه تو حالا براي هر چيزي و هر مشكلي وسيله فراهم ميآوري ، اما هميشه اينطوري نيست. اتفاقا يكبار سوار كشتي ميشوند و كشتي داخل دريا گير ميكند بطوريكه كشتي در حال غرق شدن بوده است . در اين بين آن همراه خيرخواه به تاجر ثروتمند گفت كه : قربان شما كه معتقد بودي هيچ مشكلي نيست كه وسيله اش پيش شما نباشد ، حالا كشتي داره غرق ميشود ، آيا ميتوانيد با يك واسطه و يا وسيله جلو غرق شدن آن را بگيريد؟ تاجر با ديدن صحنه غرق شدن كشتي بكلي آشفته شد و تمام غرور و تكبرش درهم ريخت و آن موقع متوجه اشتباه خويش شد. در اينجا بود كه متوجه شد كه نخير بابا اينطورا هم نيست و نميتونه وسيله هر كاري رو فراهم كند. متوجه شد كه وسيله تا جايي كاربرد دارد و در جاهايي ديگر برد ندارد. متوجه شد كه اينجا ديگر فقط خدا ميتواند كمك كند. لحظاتي از زندگي وجود دارد كه فقط بايد از خدا كمك خواست. هيچ واسطه اي نميتواند به او كمك كند.

با اين مثال مشخص ميشه كه هر وسيله اي كاربرد خودش را دارد. مثلا نميشه با پول هر چيزي را فراهم كرد. ما از پا كمك ميگيريم تا با آن راه برويم اما نميتوانيم از پا به عنوان قاشق استفاده كنيم. دكتر وسيله است براي درمان مريضي جسم. اما نميتوان از دكتر براي تعمير ماشين استفاده كنيد. خيلي راحت ميشود نتيجه گرفت كه هر وسيله اي كاربردي دارد. كسي كه براي تعمير ماشينش پيش پزشك بره ، بايد به عقل او شك كرد. پيامبر و مقدسين هم وسيله اند ، اما نه وسيله شفاي بچه. پيامبر براي اين بود كه با پيامش ما را به راه راست راهنمايي كند . بنابراين پيامبر نميتواند جوابگوي دعاهاي ما باشد زيرا پيامبر وسيله اين كار نيست. استفاده از وسيله در جهت وظيفه آن چيز معمول و منطقيي است اما استفاده از يك وسيله در جهت استفاده غيرعادي ، منظقي نيست. نبايد براي هيچ چيز و هيچ كس نيرويي غير از نيرويي كه خدا به او داده قائل شد. مثلا خدا به خورشيد يك نيرويي داده كه نور توليد مي كند ؛ با اين فرض نبايد نيرويي غير از اين براي خورشيد قائل شد. مثلا نبايد معتقد بود كه خورشيد بچه را شفا ميدهد. اگر كسي به چنين چيزي معتقد باشد ، شرك مرتكب شده است. اقوام بدوي كه خيلي نيروها برايشان ناشناخته بود ، خرافات زيادي براي خود بوجود بوجود آورده بودند. مثلا نيروهاي خاصي براي مرده هاي خويش قائل بودند. اينها همه اش به اين علت بود كه آنان درست حسابي به خدا ايمان نداشتند. زيرا هيچ نيرويي در اين دنيا مستقل از خدا نيست و نبايد نيرويي غير از وظيفه آن شيء براي هيچ شيئي فرض كرد. خيلي از مسلمانان هم براي مقدسين خويش مقبره هاي مجلل ميسازند و اين مقبره ها را به محل نيايش و درخواست كمك تبديل كرده اند. در اين مقبره ها از مقدسين خويش طلب كمك مي كنند. در حالي كه خدا هيچوقت چنين نيرويي به صاحب اين مقبره ها نداده است و اينها همه اش با يگانه پرستي منافات دارد. اين همان خط قرمز است كه شيطان بوسيله آن خيلي ها را از راه راست منحرف ميسازد.

خدا بزرگتر است



آيا واقعا نزد مسلمانان خدا از هرچيزي بزرگتر است. مسائلي كه در زير بيان ميشود جزو واقعيات جامعه است و نميتوان آن را رد كرد ؛ اين موارد نشان ميدهد كه نزد خيلي از مسلمانان خدا بزرگتر نيست و الله اكبر فقط يك شعار است و اصولا به آن عمل نميشود. متاسفانه خيلي از مسلمانان زماني كه اسم محمد و يا ساير مقدسين خويش را ميشنوند ، سلام و صلوات بدرقه آنان ميكنند ، درحالي كه وقتي اسم خدا را ميشنوند و يا ذكر مي كنند ، چيزي نميگويند و خيلي راحت ميگويند " خدا ". اين نشان از اين دارد كه خدا در ذهن آنان بزرگتر از مقدسين نيست. البته در مقام سخن اين را انكار ميكنند ، اما همه ميدانيم كه عمل مهم است ، زيرا آنان در عمل اينجوري نشان داده اند و ميدهند. خيلي ها در مقام حرف چيزهاي خوب خوب ميگويند ولي در مرحله عمل توي آن مي مانند. كسي كه مسلمان است بايد عملا (و نه فقط تئوريتا) ثابت كند كه خدا بزرگتر است (يعني الله اكبر). پشت اتوبوسها ، كاميونها و ساير وسايل نقليه اسم مقدسين خود را مينويسند و ياد آنان را زنده نگه ميدارند و به ندرت از خدا نام ميبرند. در واقع اسامي مقدسين سراسر جامعه را پوشانده است . البته در جواب ميگويند كه اينها فقط واسطه و وسيله اند. واقعا و انصافا اين چه واسطه اي است كه در تك تك اعمال روزانه مردم ظاهر شده است ! آخه سفسطه هم حدي دارد. و اين نشان ميدهد كه واسطه ها جلو ديد را ميگيرند و نميگذارند كه خيلي از مردم ، خدا را بخوانند. مثل اينه كه يك مادر به بچه اش از طريق يك رابط و واسطه محبت كند و بچه هم از طريق يك رابط و واسطه با مادرش ارتباط برقرار كند. مشخص است كه اين بچه زياد به مادرش دلبسته نخواهد شد بلكه بيشتر محبت واسطه را ميبيند و در آينده هم كه بزرگ شد ، واسطه را مادر خويش ميداند. ذكر و شيوع اسم مقدسين در تمام زواياي زندگي خطرناك است و باعث در حاشيه قرار گرفتن خدا ميشود. اين همان حيله اصلي شيطان در طول تاريخ بوده است( وهست ) براي منحرف كردن انسانها. يكي از ضررات واسطه ها همين است ، يعني خدا را به حاشيه ميراند و كاري ميكند كه خيلي از صفات خدايي به واسطه ها داده شود. به همين خاطر است كه خيلي از مسلمانان اعتقاد دارند كه واسطه ها و مقدسينشان همه جا را ميبينند و صداي همه را مي شنوند و ميتوانند بعد از مرگ نيازهاي پيروان خويش را برآورده كنند؛ زيرا به واسطه ها دلبسته اند. آدمي فطرتا به كسي دل مي بندد كه صفات خدايي در او موجود باشد ، نتيجتا خيلي از صفات خدا را به مقدسين خويش داده اند. وحتي خيلي از آنان به مقدسين خويش افتخار ميكنند زيرا معتقدند كه مقدسين آنان كن فيكون ميكنند ولي مقدسين ساير جوامع در رده بسيار پايينتري اين كار را انجام ميدهند. اينها همگي تعصبات فرقه اي و شيطاني است.خداي توانا منزه است از اين عقايد شرك آلود.

اي خداي مهربان تو كه تمام آسمانها و زمين در دستانت مثل موم نرمه ، خدايا تو بخشنده اي و مهربان ، من از رحمت تو نااميد نميشوم. هر چند كه بار گناهانم سنگين است ولي نا اميد نميشوم و به بهانه سنگين بودن گناهان رو به كسي به جز تو نميارم. اين قانون توست ، قانون تو حق است و حق قانون توست. خدايا به روزهاي گذشته فكر ميكنم ، با خود ميگويم كه آيا خدا براي بندگانش كافي نيست ؟ چرا ما بايد خداي مهربان و پر از رحمت را مستقيما نخوانيم. اي دوستان از هيبت و عظمت خدا بترسيد. عذاب او يهويي خواهد بود. اما آنموقع ديگر هيچ فايده اي ندارد. اي دوستان چرا به خواندن مقدسين خويش افتخار مي كني ؟ چرا به داشتن مقدسين خويش افتخار مي كني؟ مگر خدا همه را نيافريده است ؟ آيا مقدسين شما قادرند كه حجم خورشيد را دو برابر كنند؟ آنكه به خداي قادر مطلق پناه ببرد و او را مستقيما بخواند ، خدا هم او را زير سايه خويش از شر شيطان حفط خواهد كرد. چه خوشايند و دلپسند است كه همه ما همدل و همزبان فارغ از تعصبات فرقه اي و قومي با هم معتقد باشيم :

خدا محور دين ماست و هدف از دين پرستش خداست. تمام مناسك مذهبي اعم از نماز و حج و روزه و زكات و ... را به تنها خدا اختصاص دهيم. چه زيباست اين اعتقاد. ديگر كسي نميگويد كه زبان من از او بهتره ، ديگر كسي نميگويد كه نژاد من از او بهتره ، ديگر كسي نميگويد كه مقدسين ما از ساير مقدسين در طول تاريخ بهترند. ديگر كسي به خاطر تعصبات مذهبي و فرقه اي كسي را نميكشه ، ديگر كسي به اسم اسلام ، بمبگذاري نمي كند و ديگر كسي به اسم اسلام به مشرك و مرتد و كافر آسيبي نميرساند زيرا دين اسلام دين صلح و آشتي است و در دين اسلام اجبار نيست. در واقع لذت عقيده و مرام و دين ، به اختياري بودنشه. آيا خدا در زمان آفرينش شما ، از شما اجازه گرفت؟ آيا گفت كه چه مذهبي ميخواي در ابتدا داشته باشيد؟ آيا به شما گفت كه اي بنده من ميخواي پدر و مادر پولدار داشته باشي يا نه؟ اگر خدا اين سوالاتو از تو نكرده است ، پس بدان كه براي مرگ تو هم از تو نخواهد پرسيد و هروقت كه دلش بخواهد تو را ميميراند. در واقع خدا آدم را يهويي ميميراند. يك زماني تو را ميميراند كه اصلا و ابدا در فكر مرگ نيستي. پس بهتره از همين حالا در خواندن خدا ، مستقيم عمل كني و در نقش واسطه ها در زندگي خويش بازنگري انجام دهيد. خوشبختي شما به همين يك مورد بسته است ، اين آزمايش خداست براي شما. توصيه ميكنم همين حالا اين كار را انجام بده و به فردا واگذار نكن ، شايد ديگر فردايي نباشد.

خدايا سپاس براي تو