بريدن دست دزد
متاسفانه در طول تاريخ بواسطه كتب حديث خيلي از احكام قرآني رنگ و روي جنايي بخود گرفت. خداي مهربان اعلام كرد كه زناكار با بودن چهار شاهد صد ضربه نمادين دارد اما فقهاي مسلمان اعلام كردند كه نه اين كم است بلكه بايد او را سنگسار كرد تا ادب شود به اين طريق حكم سنگسار را از خرافات يهود قرض كردند و به حكم قرآن بسنده نكردند و گفتند كه قرآن در اين مورد آن را مشخص نكرده است.
مسلمانان در هر جاي تاريخ گفته اند كه قرآن كامل نيست حتما منظوري داشته اند و در نتيجه اين اعلاميه دچار احكام شيطان شده اند. اگر كسي به شما گفت قرآن ناكامل است حتما صددرصد مطمئن باشيد كه طرف دنبال جادادن يك سري احكام فرقه اي در كنار قرآن است. احكام قرآن سراسر پر از مهر و عطوفت است. در واقع آنان كه مهر و عطوفت ندارند كساني هستند كه از احكام قرآني سوءاستفاده ميكنند.
خداي مهربان هيچوقت دستور به قطع دست فيزيكي دزد نداده است. اما مسلمانان معناي آيه قرآني را منحرف كرده اند و به اين طريق دست دزد را با تبر قطع ميكنند. آيه اي كه مورد استفاده قرار ميدهند آيه 5:38 است.
[5:38] والسارق والسارقة فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا نكلا من الله والله عزيز حكيم
[5:38] دست دزد را، مذکر يا مؤنث، به عنوان تنبيه جرمش علامت بگذاريد،* و براي آنکه درس عبرتي باشد از جانب خدا. خداست صاحب اقتدار، حکيم ترين.
اما واقعا آيه را بررسي كنيم ببينيم كه چه معنايي دارد. معناي آيه بسيار ساده است اما در طول 1400 سال معناي آيه با مهارت كامل عوض شده است. دو كلمه اي كه معناي قرآني آن را تغيير داده اند كلمه "قطعوا" و "ايدي" است.
قطع كردن دز اكثر موارد به معناي متضاد "وصل كردن" ميايد.مثلا:من رابطه ام را با سيامك قطع كردم.
[56:33] لا مقطوعة ولا ممنوعة
[56:33] هرگز پايان نمي يابد؛ هرگز ممنوع نمي شود.
در آيه بالايي قطع به معناي "تمام شدني" است.
[2:166] اذ تبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا وراوا العذاب وتقطعت بهم الاسباب
[2:166] پيشوايان، پيروان خود را طرد خواهند كرد. آنها عذاب را خواهند ديد و تمام وابستگى ها در ميانشان قطع خواهد شد.
در 2:166 قطع به معناي "از دست دادن" است.
در 7:160و 7:168 قطع به معناي "تقسيم كردن" است.
كلمه ديگر كلمه "ايدي" است كه اين كلمه جمع مكسر "يد" است.اين كلمه به معناي دستها , قدرت , امكانات و... است.
آيه زير كاملا بيان ميدارد كه "ايدي" به چه معنايي است.
[38:45] واذكر عبدنا ابرهيم واسحق ويعقوب اولي الايدي والابصر
[38:45] و نيز بندگان ما ابراهيم، اسحاق و يعقوب را به ياد آور. آنها کاردان بودند و بصيرت داشتند.
[38:17] اصبر على ما يقولون واذكر عبدنا داود ذا الايد انه اواب
[38:17] در مقابل سخنانشان صبور باش و بنده ما داوود را به ياد آور، آن كاردان را؛ او فرمانبردار بود.
در اين حالت ايدي به اختيارات- قوت – امكانات معنا ميشود.
تا اينجا متوجه ميشويم كه خداي مهربان اعلام ميدارد كه اختيارات و امكانات دزد را قطع كنيد يعني منشا و منبع و وسيله دزدي را قطع كنيد. همچنين ميتوانيد به آيات زير مراجعه كنيد:
7:17 و 2:195 و22:10
خداي مهربان در 111:1 اعلام ميدارد كه "شكسته باد دست ابي لهب". اين يك نوع كنايه است و در واقع همه ميدانيم كه دستهاي ابي لهب در عمل نشكست. در خيلي از آيات قرآن براي خدا دست تعريف شده است و اين به معناي اين نيست كه نعوذ بالله خدا دست دارد زيرا كه "ليس كمثله شيء".
در 5:38 هم "ايدي" به دستان فيزيكي دزد دلالت ندارد زيرا :
[5:38] والسارق والسارقة فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا نكلا من الله والله عزيز حكيم
[5:38] دست دزد را، مذکر يا مؤنث، به عنوان تنبيه جرمش علامت بگذاريد،* و براي آنکه درس عبرتي باشد از جانب خدا. خداست صاحب اقتدار، حکيم ترين.
علماي حديث حكم به قطع دست راست دزد داده اند حال بياييد آيه را دقيقتر نگاه كنيم ببينيم آيه چه معنايي دارد. ميبينيم كه السارق و السارقه ذكر شده است و اين خود دو نفرند يعني دو دست. اما كلمه "ايدي" به كار رفته است كه جمع است و بر بيش از دو دست دلالت دارد. اگر منظور دستان فيزيكي دزد زن و دزد مرد بود ميبايست ميفرمود "يداهما" نه "ايديهما".
و اين خود نشان ميدهد كه آن دو دزد (دزد زن و دزد مرد) ممكن است بيش از دو دست (امكان قدرت منبع) دزدي داشته باشند زيرا كه منشا و منبع و امكان دزدي را بايد قطع كرد و خداي قادر هم منظورش همين است . پيامبر محمد آخرين پيامبر خدا هيچوقت دست فيزيكي دزد را قطع نكرد بلكه مسلمانان بعدا براساس قانون فرعون آن را اختراع كردند.
[20:71] او گفت: "آيا بدون اجازه من به او ايمان آورديد؟ او بايد رئيس شما باشد؛ آن كسي كه به شما شعبده بازي آموخت. من مطمئنا دستها و پاهايتان را خلاف جهت يكديگر قطع خواهم كرد. من شما را بر تنههاي درخت خرما به صليب خواهم كشيد. شما خواهيد فهميد كه كداميك از ما مي تواند بدترين عذاب را وارد كند و چه كسي پايدارتر از ديگري است."
خداي مهربان براي كسي كه قتل غير عمدي انجام داده باشد تنبيه در نظر گرفته است(4:92) و اگر قتل عمدي باشد ابتدا بخشش را پيشنهاد ميكند بعد قصاص را. در حاليكه كه خيلي از دزديها از قتل عمدي بدتر نيست امامسلمانان دست دزد را قطع ميكنند. خداي مهربان در تمام قصاصهاي بدني بخشش را در نظر ميگرد اما در قطع دست دزد اين كار را نكرده است زيرا در اصل قطع دست دزد بر بريدن دست با تبر دلالت ندارد. بلكه به قطع "ايدي" دزد يعني امكانات و تجهيزات دزد اشاره دارد. و در واقع اين روش است كه موثر است.
در قرن 21 خيلي از دزديها به روشهاي جديد انجام ميشود و در آن اصلا دست فيزكي دزد دخالت ندارد تا كه قطع شود يكي از راه دور ميليونها دلار كلاهبرداري انجام ميدهد چطوري ميتوان دست چنين كسي را با تبر زد؟!! گاه سازماني دزدي ميكند و فرد فيزيكي مد نظر نيست دست فيزيكي سازمان را چطوري ميتوان قطع كرد. در قرن حاضر دزدي از طريق رياست مسئوليت مغز و ... انجام ميشود.
مسلمانان كه در مقابل تفكرات جهانيان قرار گرفتند از اين حكم فرعوني نااميد شدند لذا اعلام كردند كه فعلا شرايطش نيست و نبايد دست دزد را با تبر زد زيرا كه براي جامعه اي كه همه امكاناتش فول باشد اين حكم بايد اجرا شود . و اين در حالي است كه خداي مهربان چنين شرطي براي آن در نظر نگرفته است. يكي از كشورهايي كه هم اكنون هم دست دزد را با تبر قطع ميكنند عربستان سعودي است اين كشور كه خيال ميكند اسلام اصل را داراست هم اكنون اين حكم فرعوني را اجرا ميكند و در اينترنت فيلمهاي زيادي براي بدنام كردن اسلام در اين مورد پخش شده است.
كسي كه به خاطر رفع گرسنگي دزدي ميكند قطع كردن دست او عملي وحشيانه است در عوض بايد منشاء دزدي را از بين برد. منشاء دزدي هم گرسنگي و نداري است كه براي آن بايد فكري كرد . اما خداي مهربان كه كتاب كاملش را برما فرستاده است براي دزد مجازات هم در نظر گرفته است و مجازات آن هم علامت گذاشتن "ايدي" است. بايد امكانات و تجهيزات دزد را مارك گذاشت تا كه همه بفهمند او از اين طريق زماني دزدي كرده است و اين خود تنبيهي براي اوست. همانطور كه زنان مصر دستان خود را زخمي كردند امكانات و "ايدي" دزد هم بايد مارك بخورد تا كه تنبيهي براي او باشد.
اين آيات قرآني بود كه بيان شد اگر ميبينيد كه مسلمانان غير از آن عمل ميكنند در واقع به كتب حديث خود عمل ميكنند و ربطي به قرآن ندارد.
عده اي ديگر آيه 5:33 را بهانه قرار داده و ميگويند كه خدا خودش دستور به قطع دست و پا داده است.اينها تلاش ميكنند كه از دين آبا و اجدادي دفاع كنند . اولا آيه 5:33 مربوط به جنگ است كه اين عده متاسفانه مثل سايتهاي ضد اسلامي از اين آيه سوء استفاده كرده و آن را به يك حكم روزمره تبديل كرده اند غافل از اينكه اين آيه مربوط به جنگ است.
[5:33] مجازات بحق کساني که با خدا و رسولش مي جنگند و جنايات سنگين مرتکب مي شوند، اين است که کشته شوند، يا به صليب آويخته شوند، يا دست ها و پاهايشان را در خلاف جهت يکديگر قطع كنند، يا از آن سرزمين تبعيد شوند. اين براي خوارکردنشان در اين دنياست، سپس در آخرت از عذاب بسيار بدتري رنج مي برند.
زماني كه پيامبر با مشركين ميجنگيد با شمشير و نيزه ميجنگيد و آنان هم متقابلا با شمشير به مسلمانان حمله ميكردند. جنگ همين است در جنگ نقل و نبات پخش نميكنند. اما اگر مشركين با كلاشينكف به پيامبر حمله ميكردند پيامبر هم بجاي زدن دست و پاي حريف كلاشينكف استفاده ميكرد.بعيد است كه پيامبر بعد از كشتن آنان با كلاشينكف دست و پايشان را هم قطع ميكرد. هر چند كه تمام جنگهاي پيامبر به خاطر دفاع از خود بود (9:13)
در قرن ما اگر شما مسلمان باشيد و كساني طبق آيه 5:33 به شما حمله كنند از هر ابزاري استفاده كنند شما هم بايد از همان ابزار استفاه كنيد. بعيد است كه شما در جنگ اتمي براي جنگيدن از وسيله 1400 سال پيش يعني شمشير و تبر استفاده كنيد. شما تا بياييد دست و پايشان را قطع كنيد آنان تو را از بين برده اند.
اگر عده اي از دشمنان خدا به شما از طريق اقتصادي حمله كنند شما چكار ميكنيد؟ آيا شما ميرويد و افراد را پيدا ميكنيد و دست و پايشان را قطع ميكنيد !!؟
مطمئنا تمام عقلاي دنيا ميگويند كه بايد با همان اسلحه خود يعني اقتصاد دست و پايشان را قطع كرد. اينبار دست و پا منظور دست و پاي فيزيكي نيست. در جنگهاي قديم همه با دست و پا حمله ميكردند پس ميبايست همان اعضاي حمله كننده مورد حمله قرار گيرد اما امروز حمله ها با دست و پا نيست پس قطع كردن دست و پاي فيزيكي نه تنها جزو اسلام نيست بلكه جزو تفكري است كه هيچ تدبري در آيات قرآن انجام نميدهد.
سوال مهمي كه پيش ميايد و پيروان حديث بايد جواب دهند :
مطمئنا پيامبر براي دفاع از خود ميجنگيد و در جنگ ناچارا بايد با اسلحه جنگيد و كشت و كشتار هم دارد . طبق آنچيزي كه پيروان حديث ميگويند پيامبر ميبايست بعد از كشتن مشركين محارب ميبايست دست و پاي آنان را هم قطع ميكرد زيرا اين دستور آيه است در حالي كه پيامبر هيچوقت اينكار را نكرده است بلكه صرفا به آنان حمله ميكرد و همين كه كشته ميشدند ديگر كاري با آنان نداشت. حال پيروان حديث و همچنين سايتهاي ضد اسلامي بايد جواب دهند كه چرا پيامبر بعد از كشتن مشركين (كه به پيامبر و مومنين حمله كرده بودند و آنان را از سرزمينشان بيرون كرده بودند و اموال مومنين را تاراج كرده بودند ) بر طبق آيه دست وپايشان را قطع نميكرد ؟
اين هم روش پيروان حديث در اين مورد حتما نگاه كنيد :
http://www.apostatesofislam.com/media/handcutting.htm
مسلمانان در هر جاي تاريخ گفته اند كه قرآن كامل نيست حتما منظوري داشته اند و در نتيجه اين اعلاميه دچار احكام شيطان شده اند. اگر كسي به شما گفت قرآن ناكامل است حتما صددرصد مطمئن باشيد كه طرف دنبال جادادن يك سري احكام فرقه اي در كنار قرآن است. احكام قرآن سراسر پر از مهر و عطوفت است. در واقع آنان كه مهر و عطوفت ندارند كساني هستند كه از احكام قرآني سوءاستفاده ميكنند.
خداي مهربان هيچوقت دستور به قطع دست فيزيكي دزد نداده است. اما مسلمانان معناي آيه قرآني را منحرف كرده اند و به اين طريق دست دزد را با تبر قطع ميكنند. آيه اي كه مورد استفاده قرار ميدهند آيه 5:38 است.
[5:38] والسارق والسارقة فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا نكلا من الله والله عزيز حكيم
[5:38] دست دزد را، مذکر يا مؤنث، به عنوان تنبيه جرمش علامت بگذاريد،* و براي آنکه درس عبرتي باشد از جانب خدا. خداست صاحب اقتدار، حکيم ترين.
اما واقعا آيه را بررسي كنيم ببينيم كه چه معنايي دارد. معناي آيه بسيار ساده است اما در طول 1400 سال معناي آيه با مهارت كامل عوض شده است. دو كلمه اي كه معناي قرآني آن را تغيير داده اند كلمه "قطعوا" و "ايدي" است.
قطع كردن دز اكثر موارد به معناي متضاد "وصل كردن" ميايد.مثلا:من رابطه ام را با سيامك قطع كردم.
[56:33] لا مقطوعة ولا ممنوعة
[56:33] هرگز پايان نمي يابد؛ هرگز ممنوع نمي شود.
در آيه بالايي قطع به معناي "تمام شدني" است.
[2:166] اذ تبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا وراوا العذاب وتقطعت بهم الاسباب
[2:166] پيشوايان، پيروان خود را طرد خواهند كرد. آنها عذاب را خواهند ديد و تمام وابستگى ها در ميانشان قطع خواهد شد.
در 2:166 قطع به معناي "از دست دادن" است.
در 7:160و 7:168 قطع به معناي "تقسيم كردن" است.
كلمه ديگر كلمه "ايدي" است كه اين كلمه جمع مكسر "يد" است.اين كلمه به معناي دستها , قدرت , امكانات و... است.
آيه زير كاملا بيان ميدارد كه "ايدي" به چه معنايي است.
[38:45] واذكر عبدنا ابرهيم واسحق ويعقوب اولي الايدي والابصر
[38:45] و نيز بندگان ما ابراهيم، اسحاق و يعقوب را به ياد آور. آنها کاردان بودند و بصيرت داشتند.
[38:17] اصبر على ما يقولون واذكر عبدنا داود ذا الايد انه اواب
[38:17] در مقابل سخنانشان صبور باش و بنده ما داوود را به ياد آور، آن كاردان را؛ او فرمانبردار بود.
در اين حالت ايدي به اختيارات- قوت – امكانات معنا ميشود.
تا اينجا متوجه ميشويم كه خداي مهربان اعلام ميدارد كه اختيارات و امكانات دزد را قطع كنيد يعني منشا و منبع و وسيله دزدي را قطع كنيد. همچنين ميتوانيد به آيات زير مراجعه كنيد:
7:17 و 2:195 و22:10
خداي مهربان در 111:1 اعلام ميدارد كه "شكسته باد دست ابي لهب". اين يك نوع كنايه است و در واقع همه ميدانيم كه دستهاي ابي لهب در عمل نشكست. در خيلي از آيات قرآن براي خدا دست تعريف شده است و اين به معناي اين نيست كه نعوذ بالله خدا دست دارد زيرا كه "ليس كمثله شيء".
در 5:38 هم "ايدي" به دستان فيزيكي دزد دلالت ندارد زيرا :
[5:38] والسارق والسارقة فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا نكلا من الله والله عزيز حكيم
[5:38] دست دزد را، مذکر يا مؤنث، به عنوان تنبيه جرمش علامت بگذاريد،* و براي آنکه درس عبرتي باشد از جانب خدا. خداست صاحب اقتدار، حکيم ترين.
علماي حديث حكم به قطع دست راست دزد داده اند حال بياييد آيه را دقيقتر نگاه كنيم ببينيم آيه چه معنايي دارد. ميبينيم كه السارق و السارقه ذكر شده است و اين خود دو نفرند يعني دو دست. اما كلمه "ايدي" به كار رفته است كه جمع است و بر بيش از دو دست دلالت دارد. اگر منظور دستان فيزيكي دزد زن و دزد مرد بود ميبايست ميفرمود "يداهما" نه "ايديهما".
و اين خود نشان ميدهد كه آن دو دزد (دزد زن و دزد مرد) ممكن است بيش از دو دست (امكان قدرت منبع) دزدي داشته باشند زيرا كه منشا و منبع و امكان دزدي را بايد قطع كرد و خداي قادر هم منظورش همين است . پيامبر محمد آخرين پيامبر خدا هيچوقت دست فيزيكي دزد را قطع نكرد بلكه مسلمانان بعدا براساس قانون فرعون آن را اختراع كردند.
[20:71] او گفت: "آيا بدون اجازه من به او ايمان آورديد؟ او بايد رئيس شما باشد؛ آن كسي كه به شما شعبده بازي آموخت. من مطمئنا دستها و پاهايتان را خلاف جهت يكديگر قطع خواهم كرد. من شما را بر تنههاي درخت خرما به صليب خواهم كشيد. شما خواهيد فهميد كه كداميك از ما مي تواند بدترين عذاب را وارد كند و چه كسي پايدارتر از ديگري است."
خداي مهربان براي كسي كه قتل غير عمدي انجام داده باشد تنبيه در نظر گرفته است(4:92) و اگر قتل عمدي باشد ابتدا بخشش را پيشنهاد ميكند بعد قصاص را. در حاليكه كه خيلي از دزديها از قتل عمدي بدتر نيست امامسلمانان دست دزد را قطع ميكنند. خداي مهربان در تمام قصاصهاي بدني بخشش را در نظر ميگرد اما در قطع دست دزد اين كار را نكرده است زيرا در اصل قطع دست دزد بر بريدن دست با تبر دلالت ندارد. بلكه به قطع "ايدي" دزد يعني امكانات و تجهيزات دزد اشاره دارد. و در واقع اين روش است كه موثر است.
در قرن 21 خيلي از دزديها به روشهاي جديد انجام ميشود و در آن اصلا دست فيزكي دزد دخالت ندارد تا كه قطع شود يكي از راه دور ميليونها دلار كلاهبرداري انجام ميدهد چطوري ميتوان دست چنين كسي را با تبر زد؟!! گاه سازماني دزدي ميكند و فرد فيزيكي مد نظر نيست دست فيزيكي سازمان را چطوري ميتوان قطع كرد. در قرن حاضر دزدي از طريق رياست مسئوليت مغز و ... انجام ميشود.
مسلمانان كه در مقابل تفكرات جهانيان قرار گرفتند از اين حكم فرعوني نااميد شدند لذا اعلام كردند كه فعلا شرايطش نيست و نبايد دست دزد را با تبر زد زيرا كه براي جامعه اي كه همه امكاناتش فول باشد اين حكم بايد اجرا شود . و اين در حالي است كه خداي مهربان چنين شرطي براي آن در نظر نگرفته است. يكي از كشورهايي كه هم اكنون هم دست دزد را با تبر قطع ميكنند عربستان سعودي است اين كشور كه خيال ميكند اسلام اصل را داراست هم اكنون اين حكم فرعوني را اجرا ميكند و در اينترنت فيلمهاي زيادي براي بدنام كردن اسلام در اين مورد پخش شده است.
كسي كه به خاطر رفع گرسنگي دزدي ميكند قطع كردن دست او عملي وحشيانه است در عوض بايد منشاء دزدي را از بين برد. منشاء دزدي هم گرسنگي و نداري است كه براي آن بايد فكري كرد . اما خداي مهربان كه كتاب كاملش را برما فرستاده است براي دزد مجازات هم در نظر گرفته است و مجازات آن هم علامت گذاشتن "ايدي" است. بايد امكانات و تجهيزات دزد را مارك گذاشت تا كه همه بفهمند او از اين طريق زماني دزدي كرده است و اين خود تنبيهي براي اوست. همانطور كه زنان مصر دستان خود را زخمي كردند امكانات و "ايدي" دزد هم بايد مارك بخورد تا كه تنبيهي براي او باشد.
اين آيات قرآني بود كه بيان شد اگر ميبينيد كه مسلمانان غير از آن عمل ميكنند در واقع به كتب حديث خود عمل ميكنند و ربطي به قرآن ندارد.
عده اي ديگر آيه 5:33 را بهانه قرار داده و ميگويند كه خدا خودش دستور به قطع دست و پا داده است.اينها تلاش ميكنند كه از دين آبا و اجدادي دفاع كنند . اولا آيه 5:33 مربوط به جنگ است كه اين عده متاسفانه مثل سايتهاي ضد اسلامي از اين آيه سوء استفاده كرده و آن را به يك حكم روزمره تبديل كرده اند غافل از اينكه اين آيه مربوط به جنگ است.
[5:33] مجازات بحق کساني که با خدا و رسولش مي جنگند و جنايات سنگين مرتکب مي شوند، اين است که کشته شوند، يا به صليب آويخته شوند، يا دست ها و پاهايشان را در خلاف جهت يکديگر قطع كنند، يا از آن سرزمين تبعيد شوند. اين براي خوارکردنشان در اين دنياست، سپس در آخرت از عذاب بسيار بدتري رنج مي برند.
زماني كه پيامبر با مشركين ميجنگيد با شمشير و نيزه ميجنگيد و آنان هم متقابلا با شمشير به مسلمانان حمله ميكردند. جنگ همين است در جنگ نقل و نبات پخش نميكنند. اما اگر مشركين با كلاشينكف به پيامبر حمله ميكردند پيامبر هم بجاي زدن دست و پاي حريف كلاشينكف استفاده ميكرد.بعيد است كه پيامبر بعد از كشتن آنان با كلاشينكف دست و پايشان را هم قطع ميكرد. هر چند كه تمام جنگهاي پيامبر به خاطر دفاع از خود بود (9:13)
در قرن ما اگر شما مسلمان باشيد و كساني طبق آيه 5:33 به شما حمله كنند از هر ابزاري استفاده كنند شما هم بايد از همان ابزار استفاه كنيد. بعيد است كه شما در جنگ اتمي براي جنگيدن از وسيله 1400 سال پيش يعني شمشير و تبر استفاده كنيد. شما تا بياييد دست و پايشان را قطع كنيد آنان تو را از بين برده اند.
اگر عده اي از دشمنان خدا به شما از طريق اقتصادي حمله كنند شما چكار ميكنيد؟ آيا شما ميرويد و افراد را پيدا ميكنيد و دست و پايشان را قطع ميكنيد !!؟
مطمئنا تمام عقلاي دنيا ميگويند كه بايد با همان اسلحه خود يعني اقتصاد دست و پايشان را قطع كرد. اينبار دست و پا منظور دست و پاي فيزيكي نيست. در جنگهاي قديم همه با دست و پا حمله ميكردند پس ميبايست همان اعضاي حمله كننده مورد حمله قرار گيرد اما امروز حمله ها با دست و پا نيست پس قطع كردن دست و پاي فيزيكي نه تنها جزو اسلام نيست بلكه جزو تفكري است كه هيچ تدبري در آيات قرآن انجام نميدهد.
سوال مهمي كه پيش ميايد و پيروان حديث بايد جواب دهند :
مطمئنا پيامبر براي دفاع از خود ميجنگيد و در جنگ ناچارا بايد با اسلحه جنگيد و كشت و كشتار هم دارد . طبق آنچيزي كه پيروان حديث ميگويند پيامبر ميبايست بعد از كشتن مشركين محارب ميبايست دست و پاي آنان را هم قطع ميكرد زيرا اين دستور آيه است در حالي كه پيامبر هيچوقت اينكار را نكرده است بلكه صرفا به آنان حمله ميكرد و همين كه كشته ميشدند ديگر كاري با آنان نداشت. حال پيروان حديث و همچنين سايتهاي ضد اسلامي بايد جواب دهند كه چرا پيامبر بعد از كشتن مشركين (كه به پيامبر و مومنين حمله كرده بودند و آنان را از سرزمينشان بيرون كرده بودند و اموال مومنين را تاراج كرده بودند ) بر طبق آيه دست وپايشان را قطع نميكرد ؟
اين هم روش پيروان حديث در اين مورد حتما نگاه كنيد :
http://www.apostatesofislam.com/media/handcutting.htm
0 : نظرات
Post a Comment
<< صفحه اصلي