Counters

Wednesday, September 07, 2005

آيا محمد رسول خدا بيسواد بود؟


طلاب فريبخورده مسلمان بعد از دو قرن از نزول قرآن نتوانستند مبارزه و تحدي قرآن را درك كنند آنها از انشاء رياضي قرآن بيخبر بودند و فكر ميكردند كه بسياري از بزرگان ادب ميتوانند آياتي مثل قرآن بياورند. در خيلي از موارد بزرگان ادبيات عرب ادعاي فصاحت كلام خود را در حد قرآن اعلام كردند آخرين آنها طه حسين نويسنده مصري بود. اين طلاب نادان تصميم گرفتند كه ادعا كنند محمد مردي بيسواد بوده است. آنها پيش خود گفتند كه اين باعث ميشود قرآن به عنوان اثري فوق ادبي و معجزه جلوه كند. به همين خاطر كلمه امي را به معناي بيسواد معنا كردند.

كلمه اي كه آنها براي اثبات بيسوادي محمد استفاده كردند و ميكنند امي است. اما آنها اشتباه بزرگي ميكنند. زيرا امي به معناي بيسواد نيست بلكه به معناي كتاب نخوانده است!به آيه توجه كنيد:
[62:2] هو الذي بعث في الامين رسولا منهم يتلوا عليهم ءايته ويزكيهم ويعلمهم الكتب والحكمة وان كانوا من قبل لفي ضلل مبين

[62:2] اوست كه براي كساني كه كتاب آسماني نداشتند، رسولي از ميان خودشان فرستاد تا آياتش را براي آنها بخواند، آنها را خالص كند و به آنها كتاب آسماني و حكمت بياموزد. پيش از اين، آنها به كلي گمراه شده بودند.

خداي مهربان همه مردمان مكه را امي خطاب ميكند. به اين طريق از نظر علماي مسلمان تمام مردمان مكه بيسواد بودند.اما توجه نميكنند كه پس آن اشعاري كه مردم مكه ميگفتند و آن را روي پوست نوشته و روي ديوار كعبه نصب ميكردند تا همه بخوانند چيه ؟؟ همچنين ميتوانيد به آيات 3:20 و 2:78 و 3:75 هم مراجعه كنيد. زيرا امي به معناي بيسواد نيست بلكه به معناي كتاب نخوانده است.
پيامبر محمد تاجر موفقي بود . آن دسته از علماي مسلمان كه دروغ بيسوادي را جعل كردند فراموش كردند كه در زمان پيامبر اعداد به شكل امروزي استفاده نميشد بلكه از حروف الفبا استفاده ميشد. محمد به عنوان تاجر و بازرگاني موفق در زندگي خود ناچار بود كه با اعداد سروكار داشته باشد. حداقل از يك تا چند هزار.

فرقه هاي مسلمانان ميخواهند كه با زيركي تمام قرآن و حديث را يكي به حساب بياورند.به اين معنا كه قرآن هم حديث متواتر است. آنها از لحاظ تاريخي هم نگاه نكرده اند كه قرآن از همان اوائل نزول بوسيله محمد رسول خدا و تعداد ديگري از كاتبين وحي با نظارت خود پيامبر نوشته ميشد . عده اي كه ميگويند محمد رسول خدا نميتوانست بنويسد اشتباه ميكنند او خود قرآن را نوشت و تعداد ديگري هم جهت اطمينان بيشتر آن را همزمان مينوشتند. اين كه پيامبر محمد قادر به نوشتن نبوده است دروغي بزرگ است اما بسيار پر از اشتباه. زيرا كه ما امروزه ميدانيم كتاب خداي يكتاي مهربان قرآن داراي معجزات رياضي فراواني است. بطور مثال اولين سوره اي كه بر پيامبر محمد نازل شد سوره علق است اين سوره داراي 285 حرف است.285 يعني 19*15.
كلمه "باسم" در اولين آيه علق بصورت "باسم" نوشته شده است و اين در حالي است كه در ساير موارد در قرآن بصورت بسم بدون الف نوشته شده است. اگر در اولين آيه هاي نازل شده بر پيامبر باسم بدون الف نوشته شود در آن صورت تعداد حروف سوره بر 19 بخش پذير نخواهد بود.اگر پيامبر سواد نداشت و نميتوانست بنويسد چطوري ميدانست كه باسم بايد با الف باشد در اولين آيات نازل شده بر پيامبر و در ساير موارد بدون الف باشد؟؟؟
ثانيا اين موارد فقط براي اين كلمه نيست بلكه خيلي از كلمات ديگر هم چنين وضعي دارند.بايد توجه كرد كه خداي مهربان در اولين آيات نازل شده ميفرمايد كه با قلم ياد ميدهد و قلم مربوط به نوشتن است. اما پيروان حديث در مواردي به اين سادگي به اشتباه رفته اند تنها دليل آن هم اعتماد به احاديث است.

آيه زير جزو اولين آياتي است كه بر پيامبر محمد نازل شد. خداي مهربان ميگويد كه با قلم مياموزد. قلم هم مربوط به نوشتن است. اما متاسفانه فرقه هاي مسلمان دليل به اين سادگي را قبول ندارند.

[96:4] الذي علم بالقلم

[96:4] او به وسيله قلم مي آموزد.



قرآن بوسيله خود پيامبر محمد نوشته شد در كنار آن همزمان توسط كاتباني ديگر هم نوشته ميشد كتاب آن وقت مثل كتاب امروزي نبود كه كوچك و جمع وجور باشد.در حقيقت جمع آوري قرآن به معناي نوشتن قرآن بر روي كاغذ از حافظه حافظان نبود بلكه قرآن از همان اول نوشته شده بود . چيزي كه مشكل را بوجود آورده بود اين بود كه تعداد زيادي از حافظان به مناطقي ديگر رفته بودند و داشتند قرآن را با خط خود مينوشتند و اين خود با نسخه اصلي قرآن مطابقت نداشت زيرا در واقع خود رسم الخط قرآن هم از طرف خداست.مثلا بعضي از حافظان كلمه انسان را بدون الف (الانسن) و بعضي با الف (الانسان) مينوشتند. كميته جمع آوري قرآن به همين خاطر بود كه نسخه اي رسمي از خود نسخه پيامبر به تصويب برساند و جايگزين نسخه هاي غير اصلي كند و ديگر قرآنهايي كه زير نظر خود پيامبر نوشته نشده است نابود شود. تعدادي از اختلافاتي هم كه در طول تاريخ در مورد قرآن برجاي مانده است دليل آن اين است كه بعضي از كاتبين با رسم الخط خود آن را مينوشتند. قرآنهايي كه در كميته جمع آوري قرآن تاييد شد قرآني بود كه از روي نسخه اصلي كه پيامبر با خط خود آن را نوشته بود نسخه برداري شده بودند. تعداد زيادي از رسم الخطهاي ديگر كه ساير حافظان با رسم الخط خود نوشتند نابود شدند اما تعداد كمي از آنان هنوز هم باقيست در آنزمان آنان نميدانستند كه رسم الخط قرآن هم معجزه است.نسخه اصلي كه در دست ماست و به روايت حفص بن عاصم است نسخه اصلي قرآن است كه از روي نسخه نوشته شده پيامبر تهيه شده است.
البته نسخه اصلي كه توسط خود پيامبر نوشته شد در سال 684 ميلادي توسط خليفه مروان بن حكم نابود شد زيرا كه 19 سال بعد از مرگ پيامبر محمد در كميته جمع قرآن دو آيه به آخر سوره توبه اضافه شد كه باعث اختلافات زيادي شد زيرا نسخه پيامبر شامل اين دو آيه نبود .مثلا در نسخه خود پيامبر حرف مقطعه در آيه 68:1 به صورت "نون" نوشته شده بود كه جمع آورندگان قرآن فكر كردند كه منظور همان حرف "ن" است به همين دليل آن را به "ن" تغيير دادند و اين خود به نوعي تحريف در قرآن به حساب ميايد. اما در قرن 19 با معجزه 19 آن انحرافات پيدا شد و دوباره قرآن مثل نسخه اوليه شد.


اما معمولا عده اي ديگر آيه زير را بهانه قرار داده و اعلام ميدارند كه محمد رسول خدا بيسواد بوده است.

[29:48] وما كنت تتلوا من قبله من كتب ولا تخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون

[29:48] تو نه كتابهاي آسماني پيشين را خواندي و نه آنها را با دست خود نوشتي. اگر چنين بود، تكذيب كنندگان دليلي براي شك كردن داشتند.


خداي مهربان ميگويد كه تو قبل از اين قرآن كتاب ديگري را با دست خط خود ننوشته اي زيرا اگر مينوشتي تكذيب كنندگان شك ميكردند.براي تاييد ميتواني ضمير ه در كلمه لاتخطه را ببيني كه به كتاب برميگردد.
علاوه برآن محمد رسول خدا قبل از رسالت كتابي با دستخط خود ننوشته بود و كتابي هم نخوانده بود اما در تجارت و كار خود از نوشتن استفاده ميكرد. عبارت "وما كنت تتلوا من قبله من كتب" را توجه كنيد كه در آن خدا ميرمايد تو قبل از آن كتاب ديگري نخوانده بودي. اين به اين معناست كه قرآن اولين كتابي است كه دارد ميخواند و اين خود نشان ميدهد كه پيامبر سواد داشت.كلمه "من قبله" همه چيز را بيان ميكند.برخلاف مدعاي پيروان حديث و سنت اين نه تنها ثابت نميكند كه پيامبر محمد بيسواد بوده است بلكه ثابت ميكند قبل از نوشتن قرآن هيچ كتاب ديگري را با دستخط خود ننوشته است و قرآن اولين كتابي است كه دارد با دستخط خود مينويسد.علاوه برآن مشركين ميگفتند :

[25:5] وقالوا اسطير الاولين اكتتبها فهي تملى عليه بكرة واصيلا

[25:5] و نيز گفتند: "افسانه هايي است از گذشته كه او نوشته است؛ روز و شب به او ديكته شده بود."*

خداي مهربان در اين آيه ميفرمايد كه مشركين ميگويند قرآن افسانه هاي قديمي است كه روز و شب بر او املا ميشود.بايد توجه شود كه وقتي چيزي بر كسي املا ميشود
يعني دارد او آن را مينويسد.

همچنين هردوفعل آيه 29:48در زمان گذشته اند و نشان ميدهد پيامبر قبل از قرآن كتابي نميخواند و كتابي هم ننوشت.اما قرآن اولين كتابي بود كه مينوشت و ميخواند.بيسواد بودن محمد در تعارض با تاريخ هم هست. تصور كنيد كسي كه كتابت بلد نيست چطوري كلمات قرآن را بنويسد در حالي فرق بين الف و ي را نميداند. خيلي از معجزات رياضي قرآن به طريقه كتابت قرآن بستگي دارد.در ثاني پيروان حديث و سنت كه محمد را فردي بيسواد ميدانند بهتر است كه از سنت محمد پيروي كنند و خود هم بيسواد بمانند. علاوه برآن چرا مشركين يكبار نگفتند كه اي محمد تو كه داري به قلم قسم ميخوري و داري از كتابت حرف ميزني پس چرا خودت كتابت ياد نميگيري؟ پيامبري كه در جنگهايش به ازاي ياد دادن سواد به ده نفر يك اسير آزاد ميكرد چطوري خودش سواد ندارد؟ آيا اين بهانه اي نيست كه ديگران هم سواد نداشته باشند؟ پيامبري كه بيسواد است چطوري بفمهد كه اصحابش دارند قرآن را درست مينويسند؟چطوري بركار آنان نظارت كند؟ مگر سواد داشتن چه مشكلي ايجاد ميكند كه محمد ميبايست حتما تا آخر عمرش بيسواد ميماند.خداي مهربان خواست كه از ميان امي ها كسي را به پيامبري برگزيند. كسي كه از جناحبنديهاي سياسي مبرا باشد. چنين كسي ميبايست كسي باشد كه قبلا نويسنده نباشد. لذا پيامبر محمد براي اين كار خيلي عالي بود.حديث ديگري وجود دارد كه ميگويد پيامبر محمد سايه نداشت. زيرا ازاو نور تابش ميكرد!!! حديث بيسواد بودن محمد هم مثل چنين حديثيست.